عربی:
بسم الله الرحمن الرحیم
انا اعطیناک الکوثر
فصل لربک وانحر
ان شانئک هو الابتر
فارسی:
به نام خدای بخشنده مهربان
1*ما تو را عطای بسیار بخشیدیم. 2* پس تو هم برای خدا به نماز و قربانی بپرداز. 3* که محققا دشمن تو مقطوع النسل است
انگلیسی:
1 | To thee have We granted the (Fount of) Abundance. | |
2 | Therefore to thy Lord turn in Prayer and Sacrifice. | |
3 | For he who hateth thee, he will be cut off (from Future Hope). |
فرانسوی:
1 | Nous t"avons certes, accordé l"Abondance. | |
2 | Accomplis la Salat pour ton Seigneur et sacrifie. | |
3 | Celui qui te hait sera certes, sans postérité. |
ترکی:
1 | ?üphesiz biz sana Kevseri verdik. | |
2 | O Halde, Rabbin için namaz k?l, kurban kes. | |
3 | Do?rusu sana bu?zeden, soyu kesik olan?n ta kendisidir |
آلمانی:
1 | Wahrlich, Wir haben dir Fülle des Guten gegeben; | |
2 | So bete zu deinem Herrn und opfere. | |
3 | Fürwahr, es ist dein Feind, der ohne Nachkommenschaft sein soll. |
اردو:
1 | بیشک ہم نے آپ کو (ہر خیر و فضیلت میں) بے انتہا کثرت بخشی ہے | |
2 | پس آپ اپنے رب کے لئے نماز پڑھا کریں اور قربانی دیا کریں (یہ ہدیہ? تشکرّ ہے) | |
3 | بیشک آپ کا دشمن ہی بے نسل اور بے نام و نشاں ہوگ |
اندونزیایی:
1 | Sesungguhnya Kami telah memberikan kepadamu nikmat yang banyak. | |
2 | Maka dirikanlah salat karena Tuhanmu dan berkorbanlah. | |
3 | Sesungguhnya orang-orang yang membenci kamu dialah yang terputus. |
ایتالیایی:
1 | In verità ti abbiamo dato l"abbondanza . | |
2 | Esegui l"orazione per il tuo Signore e sacrifica ! | |
3 | In verità sarà colui che ti odia a non avere seguito . |
فاطمیه گذشت و ایام ولادت مادر از را ه رسید و من هنوز نتونستم کلامی بنویسم در خور فاطمه بودن فاطمه!
خیلی ها گله کردن که چرا تو فاطمیه مطلب نزدی ولی از دل من خبر نداشتن ! دلی که هر روز تو شوق نوشتن در مدح مادر می سوخت و اما نمی تونست قلم رو بچرخونه...
نمی دونم کدوم گناه این لیاقت رو ازم گرفته بود اما هر چه بود سرتاپا بی سعادتی محض بودم و بس...
دعا کنید! دعا کنید فاطمه قلمم رو ببخشه و لایق خودش بدونه....
... حال که این مدعیان، عقل را تعطیل و فرمان فرمانبرداری کامل از مراد را صادر کردند، خود باید راهی را نیز نشان دهند. آنان عبادتی را به نام سماع اختراع کردند که در گذر تاریخ همواره اعتراض متشرعان را به دنبال داشته است. گروهی از صوفیان که سماع را پذیرفته اند،
در توجیه آن می گویند:
سماع رقص نیست؛ بلکه حالتی است که انسان از هستی خویش می گذرد و سر و پا گم کرده و بی هوش و محو می شود. سالک وقتی در سماع دست به هوا می افشاند، به زبان رمز هرچه را برای او تعلقات خودی محسوب می شود به دور انداخته و از خود جدا می سازد و چون پای بر زمین می کوبد خودی خود را زیر لگد خرد می کند و هرچه جسم در طی این حرکات بیش تر خسته می شود، روح بیش تر خود را آماده عروج می یابد.(1)
سماع بنا بر این تفسیر وسیله ای برای عروج روح است. چنین نگاهی به سماع با منطق دینی سازگار نیست؛ اگر سماع چنین کارکردی دارد، چرا خدا از آن یاد نکرده و به پیامبرش تعلیم نداده است؟ بنابر این تفسیر، سماع کارکرد نماز را دارد. درباره نماز روایات فراوانی داریم؛ اما در مورد سماع حتی یک روایت هم در دست نیست.
صدرالمتالهین در تحلیل سماع می فرماید: نقل مجالس این گروه اشعار است، شعرهایی در توصیف زیبایی معشوقان و دلربایی محبوبان و لذت وصال و درد فراق آنان، در صورتی که بیش تر حضار این مجالس، سفلگانی از عوام الناسند با قلب هایی آکنده از شهوات و درون هایی از لذت گیری و توجه به صورت های زیبا جدانشندنی. به همین سبب، خواندن اشعاری چنین با آهنگ های مخصوص جز بر انگیختن آن شهوت های پنهان و بیماری های مزمن که در درون آنان ریشه دوانیده است کاری نمی کند...
در آن عامی بیچاره که نفسی مریض و همتی ناقص دارد، آتش های شهوات از زیر خاکستر بیرون آمده و شعله می کشد. در این جا است که اینان به وجد آیند و این را محبتی الاهی و عبادتی دینی انگارند.(2) و چه بسا برخی از هیات های عزاداری نیز در روزگار خودمان چنین باشد.
ترک امر به معروف و نهی از منکر هم از اصولی است که باید فرد به آن پایبند باشد. مدعیانی بوده اند که مریدان خود را از انجام این واجب الاهی باز می داشتند و با تفاسیر وحدت وجودی که از جهان ارائه می کردند، عمل به این تکلیف را بی معنا می دانستند. علاوه بر آن، تفسیر نادرست از مساله قضا و قدر الاهی می تواند عامل این امر باشد. عبدالقادر گیلانی می گوید:
ابلیس را در خواب دیدم و خواستم او را بکشم. گفت مرا به چه روی می کشی؟ گناه من چه بود اگر قضای نیک رفته بود؟ من آن را نمی توانستم بد کنم و اگر بد رفته بود هم نمی توانستم آن را بگردانم.
در قطعه ای منسوب به سنایی هم از قول ابلیس نقل است که تمام محرومیت خویس را ناشی از تقدیر خدا می خواند و از قضای سابق.(3)
بی اعتنایی به چنین واجب بزرگ الهی آثار ناگواری داشته است. شاید سرآغاز تاریخی این انحراف قرن هفتم هجری باشد. از قرن هفتم تصور خاصی از عرفان در میان عده ای پدیدار گشت.
این گروه فرد را بر جمع برتری داده و او را از جمع جدا می کردند و به خود مشغول می داشتند. به او سفارش می کردند که به اطراف خویش نگاه نکند؛ چون تمرکزش را از اندیشه درباره خدا از دست می دهد. این گروه فرد را بر جمع برتری داده و او را از جمع جدا می کردند و به خود مشغول می داشتند. به او سفارش می کردند که به اطراف خویش نگاه نکند؛ چون تمرکزش را از اندیشه درباره خدا از دست می دهد. این گروه با برداشت افراطی از آیات مذمت دنیا و نیز آیاتی که در تشویق به زهد و تقواست، بخش عمده ای از فقه را که دانش اجتماعی زیستن اسلام است، بی اعتبار ساختند.
بریدن از خلق خدا، گریز از مسوولیت های اجتماعی، فاصله گرفتن از قدرت سیاسی جامعه و فرو رفتن در خود با غفلت از اطراف، کم ترین آموزه هایی بود که این طیف بر آن پای می فشردند. این جریان بستر را برای پدید آمدن تصوف خانقاهی فراهم ساخت. (4)
در مواردی نیز گزارش های تاریخی، از پاره ای پیوندها میان اینان با پادشاهان جور حکایت می کند. نقل شده است که سلطان محمود غزنوی از غزنین برای دیدار شیخ ابولحسن خرقانی به خرقان می رود و شیخ در آن جا سلطان را اولی الامر می خواند.(5) چه چیزی سلطان را به طی این طریق وامی دارد و شیخ بر اساس کدامین مستند، سلطانی ظالم چون محمد غزنوی را اولی الامر می داند؟ بی گمان نمی توان مستندی شرعی یافت.
ترک جهاد نیز که در میان برخی مدعیان دیده می شود، برخاسته از همین روحیه است. و توجه به همین مطلب می تواند ما را در تحلیل بسیاری از رفتارها یاری رساند.
سر این قصه دراز است هنوز ...
منبع:
محمد رضا فلاح، نشریه فرهنگ پویا، شماره 6. http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/Articles/Miscellaneous/2008/3/30/63989.html
چند روزی دارم می رم شهرمون درنتیجه اینترنت دم دستم نیست پس از حالا عید غدیر رو تبریک می گم.
امروز صبح آقای شهیدی مجری مردم ایران سلام وقت خدا حافظی گفت: الحمدلله الذی جعلنا من المتمسکین بولایت علی بن ابی طالب... و این جمله آشنای قدیمی رو انگار که اول بار بود میشنیدم! اشکهام سرازیر شدن... واقعا خدایا شکرت! خیلی راحت می تونس من رو مسیحی ، یهودی ، سنی ، بودایی ، و یا حتی بی دین خلق کنه. مگه نه! ولی من بدون اینکه بخوام یا حتی بدونم تو یه خونواده شیعه بدنیا اومدم. تو خونواده ای که واسه حسین اشک می ریختن و وقتی می خواستم تاتی تاتی کنم ورد زبونشون یا علی بود: علی کن کوچولو ! بلند شو ! نترس ! علی یارت...
ولی من واسه قدردانی از خدای خوبم چی کار کردم؟ شکرش غیر از اینه که تو نامردمی های دنیا داد بزنم و از مردی های علی بگم؟ غیر از اینه که تو زندگیم عدل علی رو دنبال کنم تا همه بفهمن که علی واسه همه دوران هاست؟ غیر از اینه که...
خدا نعمت بزرگی بهمون داده. قدرش رو بدونیم. ایوون نجف رو دیدم ، خیلی خلوت بود. نذاریم ایوون نجف دلمون خلوت بشه...
این بار دلنوشته ای از یکی از دوستان رو که برام فرستاده براتون گذاشتم...
من همیشه باران را دوست می دارم .نم نم باران می بارید.از قطار که پیاده می شدیم نسیمی خنک به استقبال ما آمده بود،نسیم بوی حرم می داد. انگار به نسیم گفته ای که برای استقبال زائرانت همیشه به ایستگاه بیاید. مسافرا ن خسته ای که بیش از یک شبانه روز در قطار بوده اندبه امید زیارت تو پیاده می شوند آمده اند با تو درد دل کنند،غم ها و غصه هایشان را برای تو باز گویند آمده اند تا دوباره متولد شوند شاید به واسطه ی تو بار گناهان خود راسبک کنند زیر نم نم باران که حالا دیگر باران شده بود به دنبال تاکسی می گشتیم بالاخره سوار شدیم و به محل اقامت خود رسیدیم همه سریع لباس عوض کردند و غسل زیارت به جای آوردند برای ادای نماز مغرب و عشا به نزدت آمدند و من ماندم و فرزند خردسالم تا به خود آمدم همه رفته بودند دلم شکست باز هم من آخری هستم .یاد شب قبل افتادم توی قطار و چه شب بدی بود نی نی من نمی خواست بخوابد چشم های قشنگش قصد بستن نداشت تمام سالن های قطار را تا صبح در رفت و آمد بودم یک گروه از بچه های انجمن دانشگاه آزاد هم توی قطار بودند تا صبح بیدار بودند اونا یک جور بیدار بودند من هم اینجوری داخل کوپه که میشدم همه اش گریه می کرد دورش که می دادم آرام می گرفت.دختر برادرم سالهاست که مهمان توست برای استقبال ما به ایستگاه آمده بود ما را ندیده بود به اقامتگاه آمده بود گفت دخترت را به من بده و برو سریع لباس پوشیدم و به نزدت آمدم .باران نم نم بود ولی این بار بر روی سنگ فرش حرم تو بود که می بارید ماشینهای خشک کن حرمت سریع زمین را خشک کردند و قالیها پهن شد چگونه خودت بهتر می دانی ادای نماز زیر نم نم باران اشعه های نور افکن منظره ی زیبایی را به وجود آورده بود مردم زیر نم نم باران نماز می خواندند به راستی بسیار زیبا بود من آن شب را مدتهاست که فراموش نکرده ام نماز که تمام شد قالیها به سرعت باد جمع شدند در صحن های حرم تو راه می روم انگار پاهایم روی زمین نیست تمام خستگی های توی قطار از ذهنم پر می کشد در راه برگشت به زوج جوانی برخورد می کنم برای خواندن زیارت نامه توقف کرده اند ولی گریه امانشان نمی دهد انگار برای اولین بار است که آمده اند مشهدشاید زمین با اشک این زوج برای نماز صبح وضو بگیرد کسی چه می داند همسفرانم را می بینم ................ .....................................از حرم تا زائرسرا را با بچه ها با حالت دو آمدیم که جانمانیم وسایلمان را جمع کرده ایم و سوار ماشین شدیم که برویم ایستگاه می گویند از همه می گویند خداحافظی نکنید که باز هم به زیارتت بیاییم باران بند آمده بود قطار آرام آرام حرکت می کند و این بار اشکهای دختر برادرم بود که به همراه دو فرزندش شروع به باریدن کرد برمی گردند تا ما نبینیم آخر مگر میشود ندید .......... این باردختر برادرم باز هم مارا شرمنده خود کرده و با دسته گل زیبایی مارا بدرقه دیارمان کرد .فضای کوپه را بهار مریم فرا گرفته عطر خوشی که من همیشه دوستش می دارم ولی نسیم حرم تو ......................آنروز.شاید بوی مریم می داد که من با تمام وجود حس کردم یا علی بن موسی الرضا همدم غریبان باش...
امروز حرم حضرت علی(ع) بودیم تا شنبه ظهر نجفیم و بعدش ایشالا کربلا!
داخل حرم صفای خاصی داشت، اینجا دروازه ملکوت است، اینجا دروازه بهشت است، هرچند که دیوار و طلا و نقره و آیینه کاری و ... است اما تا واقعیت ملکوتی اینجا را درک نکنی همه اش ملک است و ماده!
در اینجا مهجوریت قرآن ناطق را می توان حس کرد، اینجا یکسره می توان مظلومیت تاریخ را دید، از سقیفه تا خانه نشینی،از آتش پشت در و میخ تا شمشیر در نیام از دفن شبانه تا ناله های شبانه ، از فرق شکافته تا سیصد سال قبر پنهانی مولا از شهادت فرزندان علی(ع) تا غیبت اقا...
اینجا فاصله بین غنی و فقیر را براحتی میتوان طی کرد، اینجا ثروتهای میلیاردی را با ثروتهای تک رقمی براحتی میتوان مقایسه کرد. اینجا صدای کودکان یتیم و بی سرپرست و گرسنهی سرتاسرجهان هنوز بگوش میرسد .اینجا لبریزی کاسه های نقره اجین را ،و سفالینه های خالی از شیر کودکان را می توان حس کرد.
و من می دانم که علی(ع) هنوز هم مولا و پدر آنهاست.
اینجا علی با تمام ارزوهایش برای بشریت مددفون است . علی و نهج البلاغه اش ، حکومتش و عدلش تنها در خوابهای زیبا متصورند و فقط نامهایی دلنشینند...
اینجا سخنان علی و داستان حکومتش تنها افسانه ای همچون داستانهای زیبای شاهنامه اند فقط همین!
اینجا جهل و ترس بیداد می کند. بازار را که بگردی پر است از لباسهای کودکانه برای بچه های عراقی انهم با نقش یونیفورم اشغالگران خاکشان!! و چه بی خردانه مادران و پدران این دیار پول می دهند برای اسارت کودکشان.
اینجا همه اش تحقیر است و توهین، جهل است و ترس...
اللهم عجل لولیک الفرج.
شب جمعه است و حالا هم بعد از کافی نت می ریم حرم ، چه بخواهید و چه نخواهید دعایتان خواهیم کرد.
دعا کنید مولا مارا بپذیرد.
سریال اغما رو ما هم مثل شما دیدیم . یک درس بزرگ برای ما داشت اینکه انسان هیچ وقت نباید بدون دلیل و شاهد کافی چیزی رو باور کنه. ما تو دینمون داریم وقتی 2نفر برای شهادت پیش مولا علی(ع) می رن بعلت کم بودن شاهدین بلافاصله شلاق می خورن و دونفر بعد هم که بعد از اونا می رسن هم همین طور و به آنها می گوید چرا 4 نفر باهم شهادت ندادید و وقتی وارد آن خانه ای می شود که در آن گناه می شود چشمانش را می بندد و بیرون که می آید می فرمایند که من چیزی ندیدم.
در روایات تاریخی داریم که شیطان برای انحراف یک انسان عابد خود را به شکل یک نمازخوان محکم و عابد زاهد در میارند و وقتی از شیطان علت را می پرسد می گوید من با فلان زن بدکاره رابطه داشتم و سپس توبه کردم و ...
از روشهای پیچیده ی شیاطین انس و جن و ابلیس همین روش ها ست :
1- دروغ
2- وسوسه
3- برانگیخن و ناراحت کردن انسان (غضبناک کردن )
4- بدبین کردن و سوء ضن گناه
5- آمیختن حق با باطل
تو یه سایت خوندم که هرکسی جای این دکتر فیلم بود هم منحرف می شد. اما به نظر من هر مسلمان ساده و مطالعه نکرده ای چرا ولی اگه کسی به کوچکترین مسائل اخلاقی اسلام اشنا باشه خیلی کم گول شیطان رو می خوره. بخصوص تو مسائلی به این واضحی و سادگی .
در مورد هر خبر و مطلب بدی در رابطه برادر دینی ، بدون تحقیق نباید باور کنیم و بدبین بشیم.
یادمان باشد خداوند ستار العیوب و غفار الذنوب است.
خدایا کمک کن ستار العیوب و بخشنده به مردمانت باشیم.
خدایا کمک کن از دروغ که کلید تمام بدیهاست دوری کنیم.
خدایا کمک کن جز کاظمین الغیض و عافین عن الناس باشیم.
خدایا کمک کن وقتی شیطان ما رو وسوسه می کنه به آن توجه و اعتنا نکنیم.
خدایا کمک کن شک و ظن بی خودی پیدا نکیم که دچار گناه و انحراف نشویم.
خدایا به تو پناه می بریم از شر شیطان و شیطان صفتان رانده شده از درگاهت.
امین یا رب العالمین.
فاطمه ؛ نامی به وسعت جهان . نامی برای مردن ، نامی برای تا ابد زیستن ، نامی برای بی که بدانی چرا ، گاهی گریستن.
هرچند که گرداگرد او می گردم ، باز هم نمی شناسمش . برای رسیدن به اوج او ، هر راه را که می پیمایم ، راهی دیگر خود نمایی میکند ، گویی منشوریست با هزاران بعد ناپیدا.
تمام سرزمین عشق را که بگردی کلامی زیباتر و دل انگیزتر نمی یابی از یک « یا زهرا».
فقط کافیست چشمانت را آهسته ببندی تا تمام فاصله را از 86 تا 59 به یک آن بپیمایی و در زیر آتش بی امان دشمن روی خاک تفتیده ی جنوب بنشینی و دست بر پهلوی خسته و خون الود همرزم شهیدت بکشی و فریاد بزنی « یا زهرا» تا ره صد ساله شبلی و بایزید و مولانا را یکشبه زیر پا گذاری و دریابی که :
از خود تا خدا فاصله یک قدم است ؛ از خود برخیز تا به خدا برسی!