مدعيان اصول، اين بار «نميتوانند» فتيله? دعوا و اختلاف بر سر قدرت را «پايين» بکشند، بناچار صدايشان را «بلند» کردهاند. صدايشان را بلند کردهاند که «گوششان سنگين» است؛ که اگر نبود ميدانستند ماجراي رمالي و کف بيني دولتمردان داستاني است که بر هر سر بازاري هست. شايد هم مستي زدگان قدرت خود را به کري زده بودند که نتوانستند در حساسترين روزهاي تاريخ کشور، از حمايت نامحمودشان دست بکشند و همچون مردم پيام ميرحسين را لبيک بگويند که ميگفت «من آمدهام، چون روندهاي سياسي، اقتصادي و فرهنگي موجود را نگران کننده يافتم. آمده ام تا کرامت انسان ها را پاس بدارم. آمده ام تا از حق مردم دفاع کنم و حامي گردش آزادانه و شفاف اطلاعات براي مردم، اين ولي نعمت دولت ها، باشم».
متوليان امور و مدعيان اصول، اهل کرامات شدهاند! زهر رمالي را چشيده و چشم بسته غيب ميگويند و مسئوليت خويش را فراموش کردهاند. فراموش کردهاند که در طلاييترين سالهاي درآمد کشور، «خزانه» را صرف «خرافه» کردهاند و در بهترين سالها درآمدهاي نفتي را به شياطين سپردهاند تا موجودي حساب ذخيره ارزي را فقط اجنه بدانند!. فراموش کردهاند که کارشناسان و دلسوزان اين مرز و بوم را يا زنداني کردند يا بازنشسته تا امروز که خودشان از دايره بيرون رانده شده اند ياد مديريت فاجعه بار بر کشور بيافتند. فراموش کرده اند روزي را که فرزند انقلاب اسلامي ميرحسين موسوي توهم مديران و انحراف دولتيان و رياست رياکاران و کلاهبرداران بر سرنوشت مملکت و نظام را فرياد مي زد. فراموش کرده اند هر صداي منتقدي را با داغ و درفش خاموش کردند تا کسي را که مي پنداشتند بله قربان گوي آنهاست حفظ کنند.
افسوس! متوليان امر، باز هم به جاي آنکه به انحراف در جمهوريت و اسلاميت نظام بپردازند و به قانون اساسي بازگردند و به دامان فرزندان ملت پناه ببرند، به بازيچهاي و دروغي به نام جريان انحرافي مشغولاند.