سلام
دست مريزاد به اين قلم زيبايتان
و "نه دي" ثبت شد در تاريخ افتخاراتمان ..... آهاي اهل عالم .... بشناسيد ما را .... ما نسل تاريخ سازيم .....
آري همه دنيا بدانند...
اگر آن روز حسين فاطمه تنها بود
نگذاريم که آن واقعه تکرار شود
سلام بر شما
داشتم کامنتهامو چک مي کردم تازه متوجه شدم منظورتون از اين جمله چي بوده:
"راستي چقد خوب، دفتر تاريخ هم "شاهد" است!"
نميدونم چرا امروز بعضي چيزا رو که قبلا خوندم دارم ميفهمم مفهوم و معناشون چي بوده ... يه بيتي از غزل اقاي برقعي خونده بودم:
"قامت کمان کند که دو تا تير آخرش
يک دم سپر شوند براي برادرش"
امشب فهميدم که منظور حضرت زينبه که طفلانشو ميفرسته ميدان ... حضرت زينب تشبيه شده به کمان و دو طفلشون به تير ... عجب تصويري ... هنوز توي کف اين تصويرسازيم...
سلام؛
من فقط نگران اين هستم که آقايان مسول امر بهشان مشتبه نشود و فکر کنند نُه ده کسي براي آن ها شعاري چيزي داد. آرمان هاي ما فراتر از اين ها بود.
يا حق
سرزمين فرشتگان
«بوي باروت» عطر سرمستي پرستوهاي زخمي است كه آسمان نگاهشان هميشه ارغواني است. به اين خانه كه مي?رسي? چون موسي دل به آتش بزن و پاهايت را به مهماني خارهاي بيابان ببر كه اين خانه? سجده?گاه آسماني?هاست.
دلت را به گوشه چفيه گره بزن و در كنج حرمخانه اين خاك?ها با دل آواره?ات خلوت كن. اگر براي ديدن خودت دلتنگ شدي? سري به سرهاي بي?تن بزن و براي شنيدن توسل خشكيده بر لب هاي خاموش?? خودت را به گريه?هاي سنگر بسپار. اينجا كنعان دلدادگي است. اين سرزمين بوي پيراهن يوسف?هاي شهيد را براي روز مبادا در چشمان غم گرفته?اش به امانت نگه داشته است.
از گوشه گوشه اين سرزمين? صداي «السلام عليك يا اباعبدالله» مي?آيد. اگر خوب نگاه كني علم?هاي شكسته را خواهي ديد? آن طرف?تر هم ابالفضلهاي تشنه را به نظاره خواهي نشست.
تو براي تازه شدن به هواي پاكي پناه برده?اي كه در آن عطر شقايق?ها و اقاقي?هاي آسماني به هم آميخته است.
اينجا سرزمين قلندر مرداني است كه تا آخر كوچه?هاي عرفان را با محبت زهرا رفته?اند. اينجا مرداني به طواف خدا رفته?اند كه هشت فصل را در آغوش خدا بوده?اند.
ا
ينجا محراب عشق است. مظهر غرور زمين است. اينجا سرزمين فرشتگان است. اينجا سرزمين خداست. آغاز عاشق شدن خدا? آغاز لبيك است.
اينجا شلمچه است. سرزمين زخم و مرهم. سرزمين سنگرهاي خالي. سرزمين افق هاي باز. سرزمين عشق بازي با بي?نياز. اينجا حرفي از «من» نيست و در دستان پينه?بسته خاك? حرفي جز عشق نيست.
مانده?ام كه بگويم: «شما اي خورشيد?هاي معجزه? اين بار هم دستي تكان دهيد و براي دوباره جوانه زدن لاله?ها راهي تازه روشن كنيد!»اپ کردم تشريف بياريد
ارسال شده توسط خبرنامه وبلاگ تاشهدا باشهدا
ميريم راي ميديم... چون نبايد نظام رو خرج کرد!
اما يه جمله از امام خميني خوندم که ميگفت اگه بين اسلام و نظام روزي رسيد که بايد انتخاب ميکرديم ... ما اسلام رو انتخاب ميکنيم!
اصلي فرعي کنيم... اصول رو يادمون نره... و يادمون نره که تاريخ هميشه تشنه حضور ادمهاييه که اهل پيشرفت و تعالي و تغييرن... اهل حرکت ان...
ياعلي و التماس دعاي فرج