امشب از داغي دوباره چشم تهران روشن است
يوسفي رفته است ،آري وضع کنعان، روشن است

گرچه در بزم حماسه ، هيچ جاي گريه نيست
در هجوم شعله ها، تکليف باران، روشن است

باز شمعي کشته شد با دست شب اما هنوز
اين شبستان کهن ، با نورايمان روشن است

کي ميان ابرهاي تيره پنهان مي شود؟
آسمان ما که با خون شهيدان ،روشن است

مصطفي هم رفت، آري! او هم اينجايي نبود
مردهاي مرد را آغاز و پايان ، روشن است

شاعر: ميلاد عرفان پور(شاعر شيرازي)

سلام وبلاگ جالبي داري من شمارا لينک کردم شما نيز مرا لينک کنيد

سلام

سلام
اربعين حسيني تسليت و تعزيت باد
" نخبگاني که خود آنها را به مسلخ مي بريم"
تاملي در خصوص ترور نخبگان هسته اي کشور"
بما سر بزنيد

بسيــــــــــــــار مطلب زيبايي بود..

اربعين حسيني تسليت باد..

به روزم..

شهادت جانسوزش تسليت باد..

ثواب اين زيارت را کسي جز من نمي داند

طپش هاي دل زينب زيارت نامه مي خواند

تبريک و تسليت باد بر شما عاشقان شهادت.

خدا رحمتش کنه ولي اين افراد که برن ديگه رفتن..

يا حبيب الباکين
با يک غزل عاشورايي با مطلع:

"پا به پاي چشم هايم ابر باريدن گرفت
قطره هاي اشک از من فرصت ديدن گرفت"

بروزم و منتظر ديدگاه شما
يا حق

متن فوق العاده زيبايي بود ضمن تشکر باذکر منبع کپي کردم.ياعلي والتماس دعا

از خودم خجالت کشيدم

کسي با سن و سال من بتونه تا اين حد دشمن رو عصباني کنه و .....به فيض شهادت برسه!!!

آري ! در باغ شهادت باز، باز است!

:(

سلام.