• وبلاگ : شاهد
  • يادداشت : فاطمه نامي براي...
  • نظرات : 1 خصوصي ، 5 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    غربت آن نيست كه در شهر غريبي تك و تنها ماني غربت آن است كه وقتي همه شادند تو گريان باشي..ايام سوگواري مادرم فاطمه ي زهرا بر شما و همه ي مسلمانان پيرو ان يگانه بانو تسليت
    + غريب 
    اصل ماجرا:
    ديروز چهارشنبه 12 ارديبهشت، سر يكي از كلاسهاي دانشگاه تهران، يكي از اساتيد در موضوع حجاب شروع به توهين مي كند كه يكي از دختران دانشجوي محجبه در مقام پاسخ به استاد برآمده و به توهينهاي استاد، مستدل پاسخ مي گويد.
    استاد كه پاسخهاي مستدل دانشجو به شدت عصبانيش مي كند به سمت دختر محجبه رفته و با فرياد مي گويد: " ببينم اصلا زير اون چادر ت مو توي سرت داري؟" و چادر را از سر دختر محجبه ميكشد و به قولي حتي موهاي اين دختر محجبه را نيز مي كشد.
    الان هم دانشجو از ترس در بيمارستان بستري شده!
    اين داستان تخيلي نبود! اتفاق افتاد! در دانشگاهي كه قرار بود اسلامي بشه در جمهوري اسلامي ايران! اتفاق افتاد!!!
    لطفا باز نگيد : دست استكبار جهاني توي كار يا روي كار يا يكجاي كاره!
    خب! كي غيرت داره؟
    من يا شما؟
    اقايون! دوستان! و دانشجويان خوبم!
    به خودتون زحمت نديد!
    هيچ كدوم از ما غيرت نداريم!
    غيرتها همه پَر!
    غيرت مسئولين خدمتگزار پَر!
    غيرت وزير علوم پَر!
    غيرت رئيس دانشگاه پر!
    غيرت وزير ارشاد پر!
    غيرت مسئولين امنيتي پر!
    نفر بعدي كيه؟
    مادرم؟
    خواهرم؟
    يا همسرم؟
    كجا اتفاق ميافته؟
    تو مدرسه؟
    توي دانشگاه؟
    يا توي خيابون؟
    منتظر توهينهاي بعدي باشيد!
    چه بسا شلوار را از پايمان در آوردند!
    باز هم راديو را روشن مي كنم،
    ميشنوم كه:
    اينجا راديو ايران ، صداي جمهموري اسلامي ايران!
    + غريب 

    ببخشيد كه شعري از خودتونو براتون ميزارم اما هيچي قشنگتر از اين شعر براتون نديدم:

    عطر جمعه بر دلم روانه شد نيامدي
    شعرهاي خسته‏ام بهانه شد نيامدي


    انقلاب اشك و سنگ، حاصل غريبي است
    اشكهاي مادران ترانه شد نيامدي


    رهبرم دلش گرفت، بغضهاي ما شكست
    آتش دل زمين ،زبانه شد نيامدي


    در زمان ما فقط ، قصهاي زعشق ماند
    حرفهاي آشنا فسانه شد نيامدي


    آه اي اميد صبح ، باز در غروب شهر
    عطر جمعه بر دلم روانه شد نيامدي...


    شعر از : شاهد

    سلام به شما دوست خوبم ببخشيد اين چند وقت دير به دير بهتون سر زدم وبلاگ بازي بزرگان دوباره به روز شد با مطلبي تحت عنوان

    اين ديگه باز نيست

    در نظربازي ما بي خبران حيرانند من چنينم که نمودم دگر ايشان دانند

    عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي عشق داند که دراين دايره سرگردانند

    سلام دوست عزيز.

    مطلب زيبايي راجع به خانم فاطمه زهرا(س) نوشتي.همه اهل بيت خوبن و عزيز.اما چرا اين خانم مهر و محبتش اينقدر گيراست؟چرا تو هر عمليلاتي كه با اسم ايشون شروع مي شد پيروز بوديم؟ چرا بزرگاي ما در اوج گرفتاري به ايشون متوسل مي شن؟

    التماس دعا.

    اميدوارم موفق و جاري باشي.........