پيام
+
حرم نگو بهشتمه .... تموم سرنوشتمه ....
*ابرار*
90/9/8
ذره بين زنده
حــــــــــــســـــــــــــــــــــــــــــيــــــــــــــــــــــــــــــــن جانم
*شاهد*
تا که ميام اروم بشم بازم هوائيم مي کني ... يا جون ميدم تو مجلست يا کربلائيم مي کني
ساقي رضوان
واي واي....
*شاهد*
:(((((((((
ساقي رضوان
قديما چقد خلوت بوده شاهد....الان ديگه به زور ميتوني بغل بگيري شش گوشه رو...
*شاهد*
بغل ؟ به زور ميشه زيارت کني :( من طعم بغل کردن ضريح رو تو کاظمين چشيدم ... تازه فهميدم اين ملتي که تو حرم امام رضا مي چسبن به ضريح و هرچ خادما داد مي زنن کنار نميان چه حالي مي کنن !
ساقي رضوان
من هر جا كه رفتم بغل ميگرفتم و طواف ميكردم همون قسمت رو ... البته وقتايي كه خلوتتر بود...همه وقت نميشد نزديك شد... كاظمين رو كه نگوووووووووووووووو....پنجره اتاق هتل روبرو گنبد... چ شبي بود...
*شاهد*
کاظمين شب مونديم تو حرم ... فک کن فقط و فقط کاروان ما بود ... سيدا چه حالي ميکردن ... خداااااااااا من دوباره مي خوام :(
ساقي رضوان
ساعت 12 ميبندن درشو كه
*شاهد*
ماه شعبان بود همه ي حرمها تا صبح باز بودن
ساقي رضوان
چ جالب... خداييش نصف شباي حرما يه چيز ديگه س.. مخصوصا اگه نجف باشه...
*شاهد*
عالي بود... هر شب ساعت 12 و نيم با روحاني کاروان مي رفتيم تو حرمها و با ايشون مباحثه مي کرديم