امشب شب ضربت خوردن مولاست. من و شاهد امشب برای آپ کردن یه خورده اختلاف پیدا کردیم . شاهد میگفت دوبیتی های شب نوزدهم رو که پارسال نوشته بودم آپ کنیم یا شعر عدل علی چطوره رو دوباره بزاریم من و شاهد می خواستیم بهترین ارادت به مولا روتو وبلاگ به نمایش بزاریم من یه شعری از شاهد قبلا دیده بودم خلاصه با کلی کلنجار راضی شد شعر من و احساس رو تو وبلاگ بزاریم. اینم شعر ...
من و احساس امشب پر کشیدیم
ولایت را چو صهبا سر کشیدیم
ولایت معنی عشق و امید است
که از کوی علی بر ما دمید است
ره سبزی ست تا افلاک رفته
بسوی آسمان بی تاب رفته
ولایت تا به مهدی شاخه دارد
برای بی کسیمان چاره دارد
از ان چاه غدیر آبی تراوید
که بارانی شد و بر دل ببارید
دلم از نامرامی ها چو بشکست
دخیل عشق بر نام علی بست
دو دستت را به دامان علی زن
و بر لوح دلت نقشی جلی زن
چو در راه ولایت پا گزاری
دل خود را به مولا می سپاری
سکوتت واژهی فریاد گردد
تنت از هر بدی آزاد گردد
دلم درمان دردش یا علی گشت
همیشه روی حرفش با علی گشت
تمام غصهام تنهائی اوست
دل من تا ابد شیدائی اوست
شبیه کوچه گردی سرد و خسته
غمی در ناکجای دل نشسته
مبادم با ثقیفه آشنایی
به مولای زمانم بیوفایی
خدایا راه من راه علی کن
در آن دنیا حسابم با علی کن
به حق عاشقان بی شمارت
عطا گردان شهادت با ولایت
شعر از: شاهد