رو دیوار ورودی یه مسجد بین راه،رو یه برگه ی A4 ساده و با فونتی ساده جمله ای دیدم که مو به تنم سیخ کرد:
امام مهدی ( عج): شیعیان ما به اندازه آب خوردنی منتظر ما نیستند وگرنه دعا می کردند و فرج حاصل می شد.( کتاب شیفتگان حضرت مهدی(ع) - تشرف حاج محمد علی فشندی تهرانی به حضور حضرت در جمکران)
آقا شرمنده تونیم . ولی باور کنین دوستون داریم . همین که حاضر شدین از لفظ شیعیان واسه معرفی ما بی وفاها استفاده کنین بزرگی کردین اگه من به جاتون بودم هرگز به کسی که آب خوردن رو بیشتر از من بخواد شیعه نمی گفتم. آقا، خیلی آقایی...
آقای من ، آقای مهربون من ،دیر به دیر میام اما میام . جز تو کسی رو ندارم. یکی می گفت آقا که به جز شما بچه شیعه ها کسی رو ندارن، مطمئن باشین فراموشتون نمی کنن!. آقای مظلوم من، ای کاش بهتر از این بودیم.
می خواستم شاد بنویسم . ولی شرمندگی نمی ذاره . آخه بدی ماست که نمی ذاره ببینیمتون......
حالم به هم می خورد از دیدن زنایی که بی روسری کنار دریا قدم می زدن . حالم به هم میخورد از مردایی که دست زنای بی حجابشون رو می گرفتن و جلوی صدها چشم نامحرم ناموسشون رو به نمایش گذاشته بودن. حالم به هم میخورد از مغازه دارهایی که اجناسشون رو ده برابر قیمت می فروختن و ککشون هم نمی گزید که این پول حروم چی به سر بچه هاشون میاره. حالم به هم میخورد از جوونایی که از کنارم رد می شدن و چشماشون از بس مشروب خورده بودن سرخ شده بود. حالم به هم می خورد از شهرداری ای که پول می گرفت و اما از جمع کردن آشغالهای کنار خیابون خبری نبود حتی از سطل زباله هم خبری نبود. آره، ما شیعه ایم و اینها صحنه های آشنای کشور شیعه ست. آره ،آقا من حالم به هم می خورد . من که هیچ کس نیستم . و در تمام مدت غصه ی شما رو می خوردم شما که همه کسید و این صحنه ها رو می بینید و دلتون خون میشه. هر کدوم ما که گناه می کنیم غم دلتون رو می گیره که هنوز وقت ظهور نرسیده. خودت دعامون کن . خودت شفاعتمون کن که بهتر بشیم . خودت...