من رأی می دهم چون هستم. و در پاسخ آنان که ناآگاهانه سخن از عدم حضور می زنند می گویم: هر کس رأی ندهد حق اعتراض و انتقاد و حتی تشویق و تحسین ندارد. می توان گفت همانگونه که بیگانگان حق اظهار نظر در مسائل کشور ما را ندارند شخصی که رأی نمی دهد هم چون در انتخاب مسیر دخالت نداشته در ادامه اش نیز بدون حق می باشد!
رئیس جمهور منتخب من باید به فکر من باشد. به فکر تمام مردمی که او را وکیل خود نموده اند . آری در حکومت اسلامی چیزی به نام ریاست وجود ندارد و این انتخاب ها و انتصاب ها در واقع تنها دادن یک حق وکالت است. انتخاب من شخصی است خاکی! کسی که خود را خادم مردم می داند و به این گفته افتخار می کند. کسی که وام دار مردم مستضعف و محروم ایران است نه سردمداران بالاشهر نشین این حزب و آن گروه!
به راستی آیا می توان به شخصی که حتی پیش از آغاز رسمی تبلیغات انتخاباتی در حال باج دهی به افراد و گروه هاست اعتماد کرد؟ آیا می توان از او خواست که در صورت رسیدن به پست و مقام رفقای حزبی خود را و قولهایی را که به آنان داده ، فراموش کند و سرمایه های مملکت را بی کم و کاست برای ارتقای مناطق محروم کشور هزینه کند؟ و اگر بر فرض محال چنین کند آیا حزبش او را به استعفا ! مجبور نخواهند کرد؟؟؟
رأی من کسی ست که برای رسیدگی به مشکلات مردم در دورترین نقاط کشور مسامحه نمی کند و سفرهای خود را با فصل تنظیم نمی نماید ! کسی ست که نه برفهای مناطق کوهستانی و نه گرمای کویر او را از رسیدگی به مردم باز نمی دارد.
رأی من کسی ست که به بی بضاعت ترین افراد جامعه مان امید صاحب خانه شدن می دهد و در هیاهوی جوسازی معرکه گیران برق شادی را در چشمان پدری پیر می افکند که بعد از مرگم فرزندانم بی خانه نمی مانند!
رأی من کسی ست که نه جشنهای روزهای اول انتخاب و نه تکاپوی تبلیغاتی رقبا در پایان دوره او را لحظه ای از خدمت باز نداشت...