سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی انقلاب ما
[ و در خبر ضرار پسر ضمره ضبابى است که چون بر معاویه در آمد و معاویه وى را از امیر المؤمنین ( ع ) پرسید ، گفت : گواهم که او را در حالى دیدم که شب پرده‏هاى خود را افکنده بود ، و او در محراب خویش بر پا ایستاده ، محاسن را به دست گرفته چون مار گزیده به خود مى‏پیچید و چون اندوهگینى مى‏گریست ، و مى‏گفت : ] اى دنیا اى دنیا از من دور شو با خودنمایى فرا راه من آمده‏اى ؟ یا شیفته‏ام شده‏اى ؟ مباد که تو در دل من جاى گیرى . هرگز جز مرا بفریب مرا به تو چه نیازى است ؟ من تو را سه بار طلاق گفته‏ام و بازگشتى در آن نیست . زندگانى‏ات کوتاه است و جاهت ناچیز ، و آرزوى تو داشتن خرد نیز آه از توشه اندک و درازى راه و دورى منزل و سختى در آمدنگاه . [نهج البلاغه]

شاهد


...اینک سفارش مرا در حق بازرگانان و پیشه‏وران بپذیر و درباره آنها به کارگزارانت‏نیکو سفارش کن.خواه آنها که بر یک جاى مقیم‏اند و خواه آنها که با سرمایه خویش‏این سو و آن سو سفر کنند و با دسترنج‏خود زندگى نمایند.زیرا این گروه،خود مایه‏هاى منافع‏اند و اسباب رفاه و آسودگى و به دست آورندگان آن از راههاى دشوارو دور و خشکى و دریا و دشتها و کوهساران و جایهایى که مردم در آن جایها گردنیایند و جرئت رفتن به آن جایها ننمایند.اینان مردمى مسالمت‏جوى‏اند که نه ازفتنه‏گریهایشان بیمى است و نه از شر و فسادشان وحشتى.در کارشان نظر کن،خواه‏در حضرت تو باشند یا در شهرهاى تو.با اینهمه بدان که بسیارى از ایشان را روشى‏ناشایسته است و حریص‏اند و بخیل.احتکار مى‏کنند و به میل خود براى کالاى خودبها مى‏گذارند،با این کار به مردم زیان مى‏رسانند و براى والیان هم مایه ننگ و عیب‏هستند.

پس از احتکار منع کن که رسول الله(صلى الله علیه و آله)از آن منع کرده است وباید خرید و فروش به آسانى صورت گیرد و بر موازین عدل،به گونه‏اى که در بها،نه‏فروشنده زیان بیند و نه بر خریدار اجحاف شود.پس از آنکه احتکار را ممنوع‏داشتى،اگر کسى باز هم دست‏به احتکار کالا زد،کیفرش ده و عقوبتش کن تا سبب‏عبرت دیگران گردد ولى کار به اسراف نکشد.

خدا را،خدا را،در باب طبقه فرودین:کسانى که بیچارگان‏اند از مساکین ونیازمندان و بینوایان و زمینگیران.در این طبقه،مردمى هستند سائل و مردمى‏هستند،که در عین نیاز روى سؤال ندارند.خداوند حقى براى ایشان مقرر داشته و ازتو خواسته است که آن را رعایت کنى،پس،در نگهداشت آن بکوش.براى اینان دربیت المال خود حقى مقرر دار و نیز بخشى از غلات اراضى خالصه اسلام را،در هرشهرى،به آنان اختصاص ده.زیرا براى دورترینشان همان حقى است که‏نزدیکترینشان از آن برخوردارند.و از تو خواسته‏اند که حق همه را،اعم از دور ونزدیک،نیکو رعایت کنى.سرمستى و غرور،تو را از ایشان غافل نسازد،زیرا این‏بهانه که کارهاى خرد را به سبب پرداختن به کارهاى مهم و بزرگ از دست هشتن،هرگز پذیرفته نخواهد شد. پس مت‏خود را از پرداختن به نیازهایشان دریغ مدار و به تکبر بر آنان چهره‏دژم منماى و کارهاى کسانى را که به تو دست نتوانند یافت،خود،تفقد و بازجست‏نماى.اینان مردمى هستند که در نظر دیگران بیمقدارند و مورد تحقیر رجال‏حکومت.کسانى از امینان خود را که خداى ترس و فروتن باشند،براى نگریستن درکارهایشان برگمار تا نیازهایشان را به تو گزارش کنند.

با مردم چنان باش،که در روز حساب که خدا را دیدار مى‏کنى،عذرت پذیرفته‏آید که گروه ناتوانان و بینوایان به عدالت تو نیازمندتر از دیگران‏اند و چنان باش که‏براى یک یک آنان در پیشگاه خداوندى،در اداى حق ایشان،عذرى توانى داشت.

تیمار دار یتیمان باش و غمخوار پیران از کار افتاده که بیچاره‏اند و دست‏سؤال پیش‏کس دراز نکنند و این کار بر والیان دشوار و گران است و هرگونه حقى دشوار و گران‏آید.و گاه باشد که خداوند این دشواریها را براى کسانى که خواستار عاقبت نیک‏هستند،آسان مى‏سازد.آنان خود را به شکیبایى وامى‏دارند و به وعده راست‏خداوند،درباره خود اطمینان دارند.

براى کسانى که به تو نیاز دارند،زمانى معین کن که در آن فارغ از هر کارى به آنان‏پردازى. براى دیدار با ایشان به مجلس عام بنشین،مجلسى که همگان در آن حاضرتوانند شد و،براى خدایى که آفریدگار توست،در برابرشان فروتنى نمایى و بفرماى‏تا سپاهیان و یاران و نگهبانان و پاسپانان به یک سو شوند،تا سخنگویشان بى‏هراس‏و بى‏لکنت زبان سخن خویش بگوید.که من از رسول الله(صلى الله علیه و آله)بارهاشنیدم که مى‏گفت:پاک و آراسته نیست امتى که در آن امت،زیردست نتواند بدون‏لکنت زبان حق خود را از قوى دست‏بستاند.پس تحمل نماى، درشتگویى یا عجزآنها را در سخن گفتن.و تنگ حوصلگى و خودپسندى را از خود دور ساز تا خداونددرهاى رحمتش را به روى تو بگشاید و ثواب طاعتش را به تو عنایت فرماید.اگرچیزى مى‏بخشى،چنان بخش که گویى تو را گوارا افتاده است و اگر منع مى‏کنى،باید که منع تو با مهربانى و پوزشخواهى همراه بود. سپس کارهایى است که باید خود به انجام دادنشان پردازى. از آن جمله،پاسخ‏دادن است‏به کارگزاران در جایى که دبیرانت درمانده شوند.دیگر برآوردن نیازهاى‏مردم است در روزى که بر تو عرضه مى‏شوند،ولى دستیارانت در اداى آنها درنگ وگرانى مى‏کنند.کار هر روز را در همان روز به انجام رسان،زیرا هر روز را کارى است‏خاص خود.

بهترین وقتها و بیشترین ساعات عمرت را براى آنچه میان تو و خداست،قرارده اگر چه در همه وقتها،کار تو براى خداست،هرگاه نیتت صادق باشد و رعیت را درآن آسایش رسد.

باید در اقامه فرایضى،که خاص خداوند است،نیت‏خویش خالص گردانى و دراوقاتى باشد که بدان اختصاص دارد.پس در بخشى از شبانه‏روز،تن خود را درطاعت‏خداى بگمار و اعمالى را که سبب نزدیکى تو به خداى مى‏شود به انجام‏رسان و بکوش تا اعمالت‏بى‏هیچ عیب و نقصى گزارده آید،هر چند،سبب فرسودن‏جسم تو گردد.چون با مردم نماز مى‏گزارى،چنان مکن که آنان را رنجیده سازى یانمازت را ضایع گردانى،زیرا برخى از نمازگزاران بیمارند و برخى نیازمند.ازرسول الله(صلى الله علیه و آله)هنگامى که مرا به یمن مى‏فرستاد،پرسیدم که‏چگونه با مردم نمازگزارم؟فرمود:به قدر توان ناتوانترین آنها و بر مؤمنان مهربان‏باش.

به هر حال،روى پوشیدنت از مردم به دراز نکشد،زیرا روى پوشیدن والیان ازرعیت‏خود، گونه‏اى نامهربانى است‏به آنها و سبب مى‏شود که از امور ملک آگاهى‏اندکى داشته باشند.اگر والى از مردم رخ بپوشد،چگونه تواند از شوربختیها ورنجهاى آنان آگاه شود.آن وقت،بسا بزرگا، که در نظر مردم خرد آید و بسا خردا،که‏بزرگ جلوه کند و زیبا،زشت و زشت،زیبا نماید و حق و باطل به هم بیامیزند.زیراوالى انسان است و نمى‏تواند به کارهاى مردم که از نظر او پنهان مانده،آگاه گردد. و حق را هم نشانه‏هایى نیست که به آنها انواع راست از دروغ شناخته شود.و تویکى از این دو تن هستى:یا مردى هستى در اجراى حق گشاده‏دست و سخاوتمند،پس چرا باید روى پنهان دارى و از اداى حق واجبى که بر عهده توست دریغ فرمایى‏و در کار نیکى،که باید به انجام رسانى،درنگ روا دارى.یا مردى هستى که‏هیچ خواهشى را و نیازى را برنمى‏آورى،در این حال،مردم،دیگر از تو چیزى‏نخواهند و از یارى تو نومید شوند،با اینکه نیازمندیهاى مردم براى تو رنجى‏پدید نیاورد،زیرا آنچه از تو مى‏خواهند یا شکایت از ستمى است‏یا درخواست‏عدالت در معاملتى.

و بدان،که والى را خویشاوندان و نزدیکان است و در ایشان خوى برترى‏جویى‏و گردنکشى است و در معاملت‏با مردم رعایت انصاف نکنند.ریشه ایشان را با قطع‏موجبات آن صفات قطع کن.به هیچیک از اطرافیان و خویشاوندانت زمینى را به‏اقطاع مده،مبادا به سبب نزدیکى به تو،پیمانى بندند که صاحبان زمینهاى‏مجاورشان را در سهمى که از آب دارند یا کارى که باید به اشتراک انجام دهند،زیان‏برسانند و بخواهند بار زحمت‏خود بر دوش آنان نهند.پس لذت و گوارایى،نصیب‏ایشان شود و ننگ آن در دنیا و آخرت بهره تو گردد.اجراى حق را درباره هر که باشد،چه خویشاوند و چه بیگانه،لازم بدار و در این کار شکیبایى به خرج ده که خداوندپاداش شکیبایى تو را خواهد داد.هر چند،در اجراى عدالت،خویشاوندان و نزدیکان‏تو را زیان رسد. پس چشم به عاقبت دار،هر چند،تحمل آن بر تو سنگین آید که‏عاقبتى نیک و پسندیده است.

اگر رعیت‏بر تو به ستمگرى گمان برد،عذر خود را به آشکارا با آنان در میانه نه وبا این کار از بدگمانیشان بکاه،که چون چنین کنى،خود را به عدالت پروده‏اى و بارعیت مدارا نموده‏اى. عذرى که مى‏آورى سبب مى‏شود که تو به مقصود خود رسى‏و آنان نیز به حق راه یابند. اگر دشمنت تو را به صلح فراخواند،از آن روى برمتاب که خشنودى خداى در آن‏نهفته است.صلح سبب بر آسودن سپاهیانت‏شود و تو را از غم و رنج‏برهاند وکشورت را امنیت‏بخشد.ولى،پس از پیمان صلح،از دشمن برحذر باش و نیک‏برحذر باش.زیرا دشمن،چه بسا نزدیکى کند تا تو را به غفلت فرو گیرد.پس‏دوراندیشى را از دست منه و حسن ظن را به یک سو نه و اگر میان خود و دشمنت‏پیمان دوستى بستى و امانش دادى به عهد خویش وفا کن و امانى را که داده‏اى، نیک،رعایت نماى.

در برابر پیمانى که بسته‏اى و امانى که داده‏اى خود را سپر ساز،زیرا هیچ یک ازواجبات خداوندى که مردم با وجود اختلاف در آرا و عقاید،در آن همداستان وهمراى هستند،بزرگتر از وفاى به عهد و پیمان نیست.حتى مشرکان هم وفاى به‏عهد را در میان خود لازم مى‏شمردند،زیرا عواقب ناگوار غدر و پیمان شکنى رادریافته بودند.پس در آنچه بر عهده گرفته‏اى،خیانت مکن و پیمانت را مشکن وخصمت را به پیمان مفریب.زیرا تنها نادانان شقى در برابر خداى تعالى،دلیرى کنند.

خداوند پیمان و زینهار خود را به سبب رحمت و محبتى،که بر بندگان خود دارد،امان قرار داده و آن را چون حریمى ساخته که در سایه‏سار استوار آن زندگى کنند و به‏جوار آن پناه آورند.پس نه خیانت را جایى براى خودنمایى است و نه فریب را و نه‏حیله‏گرى را.پیمانى مبند که در آن تاویل را راه تواند بود و پس از بستن و استوارکردن پیمان براى بر هم زدنش به عبارتهاى دو پهلو که در آنها ایهامى باشد،تکیه‏منماى.و مبادا که سختى اجراى پیمانى که بر گردن گرفته‏اى و باید عهد خدا را در آن‏رعایت کنى،تو را به شکستن و فسخ آن وادارد،بى‏آنکه در آن حقى داشته باشى.

زیرا پایدارى تو در برابر کار دشوارى که امید به گشایش آن بسته‏اى و عاقبت‏خوشش‏را چشم مى‏دارى،از غدرى که از سرانجامش بیمناک هستى بسى بهتر است.و نیز به‏از آن است که خداوندت بازخواست کند و راه طلب بخشایش در دنیا و آخرت بر توبسته شود.

بپرهیز از خونها و خونریزیهاى بناحق.زیرا هیچ چیز،بیش از خونریزى بناحق،موجب کیفر خداوند نشود و بازخواستش را سبب نگردد و نعمتش را به زوال نکشد و رشته عمر را نبرد. خداوند سبحان،چون در روز حساب به داورى در میان مردم‏پردازد،نخستین داورى او درباره خونهایى است که مردم از یکدیگر ریخته‏اند.پس‏مباد که حکومت‏خود را با ریختن خون حرام تقویت کنى،زیرا ریختن چنان خونى‏نه تنها حکومت را ناتوان و سست‏سازد،بلکه آن را از میان برمى‏دارد یا به دیگران‏مى‏سپارد.اگر مرتکب قتل عمدى شوى،نه در برابر خدا معذورى،نه در برابر من،زیراقتل عمد موجب قصاص مى‏شود.اگر به خطایى دچار گشتى و کسى را کشتى یاتازیانه‏ات،یا شمشیرت،یا دستت در عقوبت از حد درگذرانید یا به مشت زدن و یابالاتر از آن، به ناخواسته،مرتکب قتلى شدى،نباید گردنکشى و غرور قدرت تومانع آید که خونبهاى مقتول را به خانواده‏اش بپردازى.

از خودپسندى و از اعتماد به آنچه موجب اعجابت‏شده و نیز از دلبستگى به‏ستایش و چرب‏زبانیهاى دیگران،پرهیز کن،زیرا یکى از بهترین فرصتهاى شیطان‏است‏براى تاختن تا کردارهاى نیکوى نیکوکاران را نابود سازد.زنهار از اینکه به‏احسان خود بر رعیت منت گذارى یا آنچه براى آنها کرده‏اى،بزرگش شمارى یا وعده‏دهى و خلاف آن کنى.زیرا منت نهادن احسان را باطل کند و بزرگ شمردن کار،نورحق را خاموش گرداند و خلف وعده،سبب برانگیختن خشم خدا و مردم شود.

خداى تعالى فرماید:خداوند سخت‏به خشم مى‏آید که چیزى بگویید و به جاى‏نیاورید. (?)

از شتاب کردن در کارها پیش از رسیدن زمان آنها بپرهیز و نیز،از سستى در انجام‏دادن کارى که زمان آن فرا رسیده است و از لجاج و اصرار در کارى که سررشته‏اش‏ناپیدا بود و از سستى کردن در کارها،هنگامى که راه رسیدن به هدف باز و روشن‏است،حذر نماى.پس هر چیز را به جاى خود بنه و هر کار را به هنگامش به انجام‏رسان.

و بپرهیز از اینکه به خود اختصاص دهى،چیزى را که همگان را در آن حقى است‏یا خود را به نادانى زنى در آنچه توجه تو به آن ضرورى است و همه از آن آگاه‏اند.زیرابزودى آن را از تو مى‏ستانند و به دیگرى مى‏دهند.زودا که حجاب از برابر دیدگانت‏برداشته خواهد شد و بینى که داد مظلومان را از تو مى‏ستانند.به هنگام خشم‏خویشتندار باش و از شدت تندى و تیزى خود بکاه و دست‏به روى کس بر مدار وسخن زشت‏بر زبان میاور و از اینهمه،خود را در امان دار باز ایستادن ازدشنامگویى و به تاخیرافکندن قهر خصم،تا خشمت فرو نشیند و زمام اختیارت به‏دستت آید.و تو بر خود مسلط نشوى مگر آنگاه که بیشتر همت‏یاد بازگشت‏به‏سوى پروردگارت شود.

بر تو واجب آمد که همواره به یاد داشته باشى،آنچه که بر والیان پیش از تو رفته‏است،از حکومت عادلانه‏اى که داشته‏اند یا سنت نیکویى که نهاده‏اند یا چیزى ازپیامبر،(صلى الله علیه و آله)که آورده‏اند یا فریضه‏اى که در کتاب خداست و آن رابرپاى داشته‏اند.پس اقتدا کنى به آنچه ما بدان عمل مى‏کرده‏ایم و بکوشى تا از هر چه‏در این عهدنامه بر عهده تو نهاده‏ام و حجت‏خود در آن بر تو استوار کرده‏ام،پیروى‏کنى،تا هنگامى که نفست‏به هوا و هوس شتاب آرد،بهانه‏اى نداشته باشى.و جزخداى کس نیست که از بدى نگهدارد و به نیکى توفیق دهد.

از وصایا و عهود رسول الله(صلى الله علیه و آله)با من ترغیب به نماز بود ودادن زکات و مهربانى با غلامانتان.و من این عهدنامه را که براى تو نوشته‏ام به‏وصیت او پایان مى‏دهم و لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم.

و از این عهد نامه[که پایان آن است]

از خداى مى‏طلبم که به رحمت واسعه خود و قدرت عظیمش در برآوردن هرمطلوبى مرا و تو را توفیق دهد به چیزى که خشنودیش در آن است،از داشتن عذرى‏آشکار در برابر او و آفریدگانش و آوازه نیک در میان بندگانش و نشانه‏هاى نیک دربلادش و کمال نعمت او و فراوانى کرمش.و اینکه کار من و تو را به سعادت وشهادت به پایان رساند،به آنچه در نزد اوست مشتاقیم و السلام على رسول الله‏صلى الله علیه و آله الطیبین الطاهرین.”



شاهد ::: شنبه 88/3/23::: ساعت 1:58 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 71
بازدید دیروز: 412
کل بازدید :779966
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : شاهد[596]
نویسندگان وبلاگ :
اون یکی شاهد (@)[14]


« زبانی دارم که مانند تیغ زهراگین است. با همین زبان از عظمت ملت خود که دارای مکارم بسیار است دفاع می کنم.»
 
 
 
>>لینک دوستان<<
فصل انتظار
لحظه های آبی
پیاده تا عرش
کلبه
بندیر
جبهه وبلاگی غدیر
جامانده
اس ام اس های مثبت
سلمان علی ع
یادداشت های شخصی محسن مقدس زاده
مهربان
سامع سوم
نی نی شاهد
گل آفتابگردون
پا توی کفش شهدا
دریای دل
میم.صاد
سیمرغ
دفاع مقدس
به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
یک نفس عمیــــــــــق
طوبای محبت
مهربانی
خاکریز ولایت
هیئت فاطمیون شهرضا
یک جرعه آسمان
عشق نامه
تربت دل
غزه در فلسطین
آنتی التقاط
نگاهم برای تو
حاج آقا مسئلةٌ
حقیقت بهائیت
از این دست
خواهر خورشید
دیسون
نیروی امنیتی
پـــــــــلاک
دکتر علیرضا مخبردزفولی
ناصیران
منم سلام
هنر آشپزی
تمهید سبز
کِلکِ بی کلک
خاک
خاکریز مقاومت دزفول
رحمت خدا
ارمینه
تا اقیانوس(میثم خالدیان)
یاد شهدای اندیمشک
اهدنا الصراط المستقیم
شاعرانه(عبدالرحیم سعیدی راد)
از 57
موجی
ملامحمد علی جولای دزفولی
بانک اشعارعاشورایی(سعیدی راد)
حروف سیاسی
وسعت دل
بُنگروز(پرموز)
ناگهان ترین
سبوحا- حاج اقا جلیلی
کیستی ما(یامین پور)
خورشید عالم تاب
یادداشتهای یک خبر نگار
سراب طنز
مرکز عاشورا دزفول
چوب خدا
راه 57
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
مسجد حضرت ابوالفضل(ع) اهواز
بچه های مسجد نجفیه دزفول
فاتحان دز
حسین سنگری
الف دزفول
التیام ( شعرهای مستعان)
گروه فعالان مجازی نخیل
بسیجیان پایگاه شهید سیادت
یاد شهیدان و رزمندگان اندیمشک
لبیک یا امام
شهید روح ا...سوزنگر
یک طلبه
پاورقی
خاطراتی شیرین از یک زندگی مشترک
باشگاه خبرنگاران-ویژه نامه شهادت حضرا زهرا(س)
عطار نــــــــــــامه
زن،بصیرت،عفاف و حجاب
نرمافزار مدیریت اطلاعات شهدا(ایثار)
کلیـــــد
میثاق(مسجدامام حسن عسکری دزفول)
خاطرات شهدا
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<