از دیروز صبح یکسره داره بارون می زنه. جاتون خالی...
اروم و بی صدا اونقدر که اگه نور چراغ نبود حتی نمی شد ببینیش. اول قصد کردم برم و چتر بخرم ولی بعد از خودم خجالت کشیدم . آخه من همیشه عاشق راه رفتن زیر بارون اون هم بدون چتر بودم و حالا انگار یادم رفته بود کی هستم.خدا رو شکر زود یادم اومد...
این روزا خیلی ها کارهایی کردن و حرفایی زدن که انگار یادشونر فته بود کی هستن. خدا کنه همه یادشون بیاد کی بودن و از کجا اومدن...
پ ن : دیگه از شنیدن و گفتن جمله " شهدا شرمنده ایم" چندشم میشه! واقعا چقدر تحملمون کنن؟ چند بار ببخشنمون؟