یکی از اصلی ترین مشکلات موجود در جامعه نبود مدیریته. از کوچکترین بخشهای جامعه تا کارها و پروژه های کلان مشکلات خودشون رو عدم وجود مدیریت کارآمد عنوان می کنن.
حالا گذشته از اینکه این اظهار نظرها تا چه حد کارشناسی و واقعیه ولی عمومیت اون باعث می شه که انسان روش تأمل کنه.
واقعیت اینه که فراموش شدن و عمل نکردن به دو اصل مهم اسلامی عامل بسیاری از این مشکلاته.
این که یک فرد مسلمان از نظر شرعی مکلفه تا وقتی قدرت اجرا و انجام درست و کامل یک مسئولیت و کار رو در خودش نمی بینه اون رو قبول نکنه و در مقابل وقتی توانایی انجام کاری رو در خودش می بینه و می دونه که کسی بهتر از اون برای انجام اون مسئولیت نیست برش واجبه که منتظر دعوت دیگران نمونه و خودش برای قبول مسئولیت کاندید بشه.
واقعا چقدر به این دو اصل عمل می کنیم؟ خیلی ها با این بهانه که ریا نشه! توانایی خودشون رو پنهان می کنن و یا بدتر می گن اگر خودم پیش قدم بشم برام اقت داره! باید بمونم تا بقیه ازم بخوان!!
و برعکس چه بسیار بسیار بسیار مردمی که با وجود اینکه می دونن نمی تونن از عهده انجام مسئولیتشون بر بیان و خیلی افراد دیگه هستن که بهتر از اونها باشن ولی با تمام قدرت به میز می چسبن و از گفتن هر دروغ و زیر پا گذاشتن هر حقی هم بای حفظ اون روی گردان نیستن...
البته این مسئله ، مسئله ی جدیدی نیست و شاید با بررسی تاریخچه اون در اسلام برسیم به «ثقیفه»!
درسته شاید اولین جایی که به طور مؤثر شخص نالایقی پستی رو برعهده گرفت «ثقیفه» بود...
تا حالا فکر کردین امام علی (ع) با تمام روی گردانیشون از دنیا برای چی به در خونه مهاجر و انصار رفت و ولایت خودش رو به اونها گوشزد کرد؟
در طول سالهای اول پس از انقلاب و سالهای دفاع مقدس تعداد زیادی از جوانان بی نام و نشان به مدیریت رسیدند و الحق و الانصاف عالی تر از تحصیل کرده ی رشته ی مدیریت وظیفه شون رو انجام دادند. فرماندهان جوانی که مطمئن بودند کارشون رو به بهترین نحو انجام می دن خودشون رو مکلف می دونستند و هنوز که هنوزه بزرگترین تحلیلگران شیوه های جنگی غربی در قدرت تفکر و فرماندهی اونها موندن.
این افراد فقط و فقط با در نظر گرفتن و اجرای صحیح و کامل این دو اصل بود که به تاریخ معرفی شدند.
پس اگر خودمون رو مسلمون می دونیم باید در هر کجای جامعه که قرار داریم کاری رو قبول کنیم که می تونیم انجامش بدیم وگرنه پیش خدا مسئولیم!