آن سر دنیا مردم تونس کشورشان را به آغوش اسلام برمی گردانند و این سر دنیا شهرهای ما هر روز بیشتر از مسلمانی دور می شوند...
آن سر دنیا برای حفظ حجابشان حتی حاضرند مدرسه و دانشگاه را ترک کنند و این سر دنیا دختران ما محجبه به دانشگاه می روند و ... بر می گردند.
آن سر دنیا چنان و این سر دنیا چنین ... و افسوس که این سر دنیا نام شیعه آل محمد(ص) را به دوش می کشد و اصلا از یاد برده که همیشه و همه جا نوکر را با نام ارباب می شناسند و کمترین خطای نوکر را به پای ارباب می نویسند و حالا ما که خود را شیعه نامیدیم و داد می زنیم در نوحه هایمان که نوکر آل محمدیم پس آبروی آن بزرگان در دست ناچیز ماست...
منتظر جمعه می مانیم تا بیاید و تعطیل باشیم و پارک برویم! و آنوقت وقتی عصر شد و اخبار، کودکان شهید فلسطینی را نشان داد یادمان می افتد که مهدی باید بیاید تا ما نمیریم!!!
آن سر دنیا مربی تیم فوتبال را برای شکست تیمش به محاکمه می کشانند و این سر دنیا میلیارد میلیارد در حلقوم مانکن های ابروبرداشته ی روی زمین سبز می ریزند و برای کمترین تمرینشان تمام ایران به این بزرگی جا ندارد و حتما باید به ترکیه و آلمان و ... بروند و در هتل آنچنانی اقامت کنند و خوش بگذرانند به امید روزی که کودک آدامس فروش سر چهارراه با آن کتانی های سوراخ سوراخش از ویترین مغازه ای ببیند گل زدن آنها و شاد بشود و این هم سهم او باشد از بیت المال!
غافل از آنکه تازگیها حتی این سهم کوچک را هم از کودک دریغ می کنند و آن قدر می خورند که دیگر نای گل زدن ندارند!...
... و آب از آب هم تکان نمی خورد...
این سر دنیا مردی خواب را بر خود و نزدیکانش حرام کرده و هر دو هفته استانی را قدم می گذارد تا بزاداید اشک محرومیت را از دیده ی کودکان و اما عده ای آنقدر با نام انقلاب خورده اند که حتی خوردن را هم فقط حق خود می دانند و بس! و انگار می ترسند اگر اشک محرومیت از جلوی نگاه کودک کنار برود، ببیند و بفهمد آنچه را که تا حالا به نام انقلاب بر سر او اورده اند که اینطور سراسیمه به دنبال هر راهی برای مشغول کردن رئیس جمهور و جدا کردن او از این رفت و آمدها هستند.
خلاصه بگویم این رسمش نیست... ما باید و باید و باید بهتر از این باشیم... بودن و نفس کشیدن در هوای جمهوری اسلامی کم نعمتی نیست که با شایعه ی خراب بودن بنزین داخلی ریه هایمان را از استنشاقش محروم کنیم.
امام خمینی انقلاب را ارزانی ما کرد و امام خامنه ای با خون جگر آن را باغبانی می کند تا ما گلهای هرزه ی روی زمین نباشیم و همچون بوته های پرطراوت محمدی عطر و رنگمان رشک دنیا باشد.پس اینگونه باشیم.