می خواهم از تو بگویم...
از تو
که بیداری ات را با سرخی خونت
ارج می نهی
و از پس سالها اسارت و مظلومیت فریادت را
تا بی نهایت دورانها
بلند می کنی
و بحرین را بین الحرمینی می سازی
تا
سرخی خون شهیدانت را در آن حروله کنی...
می خواهم از تو بگویم که "لوء لوء" وجودت را به پای آزادی اندیشه ات ریختی
و چقدر جاهلند آنان
که خروشت را بسته به میدان لوءلوء می دانند!
کربلای ایران را گشتم و چمرانی دیدم که آرامشش را به رهایی مظلومان بخشید!
نامردم اگر
راهش را ادامه ندهم...