این روزها که نیستی این اتاق بی تو ، هوایی سنگین تر از شبهای مه آلود دریا دارد...دستهایم نرمی دستانت را تمنا می کند و چشمم تنها به دنبال چشمان توست...
فکر نمی کردم ، خوب من! هنوز هم که هنوز است این گونه دلتنگی ات بغض دلم را وا کند!
ای کاش یادم بماند این دلتنگی تا روزهای آمدنت قدر با تو بودن را بدانم که بالاترین گنجم خواهد بود.
ببخش که فراموش می کنم گاهی ... تقصیر زمانه شاید باشد!
تو سرگرم نان می شوی و من دنیا دنیا بهانه برای اخم هایم می تراشم و این نبودنها شاید والاترین هدیه خدا باشد، برای بیدار شدن ما!
زودتر بیا...