مَن طَلَبَنی وَجَدَنی وَ مَن وَجَدَنی عَرَفَنی وَ مَن عَرَفَنی عَشَقَنی وَ مَن عَشَقَنی عَشَقتُهُ وَ مَن عَشَقتُهُ قَتَلتُهُ وَ مَن قَتَلتُهُ فَعَلی دِیتُه وَ مَن عَلی دِیتُه وَ اَنَا دِیتُه؛
می خواهم بجویمت .... می خواهم بیابمت.... می خواهم بشناسمت ... می خواهم لمس کنم عشقت را .... می خواهم بمیرم برایت ....وای چقدر شیرین است مردن برای عشقت....می خواهم تنگ در آغوش بگیرمت...تنگ تنگ تنگ.
می خواهم نباشم حتی در خود.... می خواهم تمام تو باشی حتی در من.....
از بالای دارالاماره فریاد مسلم می پیچد تاریخ را و پر می کند حجم آگاهی ام را که با تو بودن درد دارد.... دردی سراسر افتخار .... و چند روز بیشتر نمانده تا " ما رأیت الا جمیلا"....
..... نه .... دیگر نمی گذاریم .... دیگر مسلم هایت را تنها نمی گذاریم .... دیگر قدر مسلم هایت را می دانیم تا برسانی امامان را .... و ببینیم لبخندت را.... و در آغوش بکشیم تو را .... "بنفسی أنت" را لالایی کودکانمان می سازیم و از یاد نخواهیم برد؛ آنان که لیاقت مسلم را نداشتند امام را کشتند.