فتنه بود و این دنیای مجازی بدجور، فتنه گاه..... پای سیستم می نشستیم و فحش می خوردیم..... از صبح تا شب و از شب تا صبح ..... روزهای بحث بود و جدل .... چه لذتی داشت ردیف کتابهایی که باید جلویمان باز می کردیم و خط به خط و مستند دلیل می آوردیم بی دلیلیشان را......
جگرمان می سوخت آنگاه که ناسزا می گفتند رهبرمان را.... اما.... باز هم کتاب بود و بحث و منطق که پاسخشان می دادیم تا مبادا جری تر شوند و نامربوط تری بر زبان جاری سازند .......
فحش شنیدن و عزیزم گفتن شاید سخت ترین بخش آن روزهای فتنه گون بود......
..... و چقدر شیرین بود نرم شدن دل فریب خورده ای ........ شیرینی آن لحظات را به دنیا نمی دهم وقتی او که تا دیروز فحش می داد و بسیار با تندی مخالفت می کرد اعتقاداتمان را ....آرام می گفت : .... انگار راست می گویی!.............
و آن وقت بود که می فهمیدم حکمت کظم غیظ را ......
یا موسی الکاظم این را از تو آموختیم......ممنون............میلادت گرامی.