خواب بودم وَ سرم خوابی دید
بهر مجلس شده بودم کاندید
ذوق کردم و یکی گل از پارک
از برای خودمان دستم چید
باد به غبغب زده پز می دادم
چون صلاحیّت من شد تایید
حال باید که برای تبلیغ
فکر عکسی بکنم پر بازدید
عکس انداخته ام پیش گل
و کنار چمن و هم خورشید
یک دو تا هم وسط کارگران
مثل عصر یخی و همچون سید!
با گداها بکنم دیداری
تا شود ژست صفایم تشدید
با جوانان چو شدم رو در رو
بزنم جار: جوانی تمدید!
درد بی کاری و غول مسکن
همچو رستم بکنم حل تا عید
بهر "توریست قاپون" از فردا
برج ایفل بزنم بی تردید
چون کشاورز بگفت آبی نیست
همچنان ابر بخواهم بارید
عاقبت "استریت وال" به من
می شود فتح، نباشم چون بید
***
تا به اینجا به رسیدم از خواب
من پریدم و شدم نا امّید
ور نه با دست توانمند خودم
میشدم پادشهی چون جمشید!