حرف دارم ... سکوت می کنم .... وقتی ... تو ... حالت خوب نیست...
اشک دارم ... از آن اشکهای زیبا که عکاس ها عاشقش هستند .... اما نشانت نمی دهم .... وقتی ... تو ... حالت خوب نیست ....
رو می کنم هر چه لبخند دارم ... زورکی اما شیرین .... وقتی ... تو .. حالت خوب نیست ...
... شاید ... آرام شوی
من ...به .... دردت نخوردم ... باور کن راست می گویم ... اما نمی دانم چرا مدام دردهایت سر باز می کنند ...
کاش ... بدردت می خوردم ....
بخدا سخت است از تو نگفتن ....
تسبیح می گردانم و دامن دامن " ان یکاد" می پاشم صحن آرامشت را .... جان من کمی لبخند بزن عزیزم ....
* .... میان تکّه های پازلم
یکی کم است
گمان کنم که مشکل از همان یکی ست
.....وای بند نازک توکّلم
پاره گشته است ..... *
(شـــاهد)