آقا سلام
یه سلام ساده .
هیچی اول و آخرش نمی ذارم که بدونی هیچی ندارم جز ارادت.
آقا امروز شهادت پسرت بود. تسلیت می گم. هیچ وقت خاطره 6 سال پیش رو از یاد نمی برم . شب شهادت جوادت توی حرمتون صفایی داشت. دعا می کردم این سعادت رو هر سال داشته باشم ولی ...
دلم واسه حرمتون تنگ شده. می دونم هرجا که باشم و بهتون سلام بدم شما اونقدر معصومید که با همه ی بدی هام حتما جواب سلامم رو می دین ولی سلام کردن توی حرمتون حال و هوای دیگه ای داره. قسمتم کن. اجازه بده بیام و کبوترت باشم.
بیام و ایندفعه با معرفتی بیام که خودتون دوست دارید . این دفعه جوری بیام که شما هم از حضورم لذت ببرید.
یعنی می شه؟ میشه دفعه بعد شما بخواید که من بیام پیشتون؟ اگه اونجوری بشم چقدر عالی می شه!
دعا کنید برام.
دعا کنید...