سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی انقلاب ما
خداوندِ سبحان، شخصِ بلندْ آرزویِ بدکار را دشمن می دارد . [امام علی علیه السلام]

شاهد


دهمین انتخابات ریاست جمهوری هم به پایان رسید . مردم سنگ تموم گذاشتن و حالا این رئیس منتخبه که باید قدر آراء مردم رو بدونه. بهترین مطلبی که برای این شرایط مفید دیم نامه مولا علی (ع) به مالک اشتره. نامه ای که مبانی یک حکومت اسلامی رو به همه نشون می ده:
توضیح سید رضی مولف نهج البلاغه: “این فرمان را براى مالک اشتر نخعى نوشت،هنگامى که او را امارت مصر و توابع آن داد.در آن‏هنگام که کار بر محمد بن ابى بکر آشفته شده بود.این فرمان درازترین فرمانهاست و از دیگرنامه‏هاى او محاسن بیشترى در بردارد.”
متن نامه: “به نام خداوند بخشاینده مهربان ‏این فرمانى است از بنده خدا،على امیر المؤمنین،به مالک بن الحارث الاشتر.درپیمانى که با او مى‏نهد،هنگامى که او را فرمانروایى مصر داد تا خراج آنجا را گرد آوردو با دشمنانش پیکار کند و کار مردمش را به صلاح آورد و شهرهایش را آباد سازد.

او را به ترس از خدا و برگزیدن طاعت او بر دیگر کارها و پیروى از هر چه درکتاب خود بدان فرمان داده،از واجبات و سنتهایى که کس به سعادت نرسد مگر به‏پیروى از آنها،و به شقاوت نیفتد،مگر به انکار آنها و ضایع گذاشتن آنها.و باید که‏خداى سبحان را یارى نماید به دل و دست و زبان خود،که خداى جل اسمه،یارى‏کردن هر کس را که یاریش کند و عزیز داشتن هر کس را که عزیزش دارد بر عهده گرفته‏است.و او را فرمان مى‏دهد که زمام نفس خویش در برابر شهوتها به دست گیرد و ازسرکشیهایش باز دارد،زیرا نفس همواره به بدى فرمان دهد، مگر آنکه خداوندرحمت آورد.

اى مالک، بدان که تو را به بلادى فرستاده‏ام که پیش از تو دولتها دیده، برخى‏دادگر و برخى ستمگر.و مردم در کارهاى تو به همان چشم مى‏نگرند که تو درکارهاى والیان پیش از خود مى‏نگرى و درباره تو همان گویند که تو درباره‏آنها مى‏گویى و نیکوکاران را از آنچه خداوند درباره آنها بر زبان مردم جارى ساخته،توان شناخت.

باید بهترین اندوخته‏ها در نزد تو،اندوخته کار نیک باشد.پس زمام هواهاى نفس خویش فروگیر و بر نفس خود،در آنچه براى او روا نیست،بخل بورزکه بخل ورزیدن بر نفس،انصاف دادن است در آنچه دوست دارد یا ناخوش‏مى‏شمارد.مهربانى به رعیت و دوست داشتن آنها و لطف در حق ایشان را شعاردل خود ساز.چونان حیوانى درنده مباش که خوردنشان را غنیمت‏شمارى،زیراآنان دو گروهند یا همکیشان تو هستند یا همانندان تو در آفرینش.از آنها خطاهاسر خواهد زد و علتهایى عارضشان خواهد شد و،بعمد یا خطا،لغزشهایى کنند،پس،از عفو و بخشایش خویش نصیبشان ده،همانگونه که دوست دارى که خداوندنیز از عفو و بخشایش خود تو را نصیب دهد.زیرا تو برتر از آنها هستى و،آنکه تو را بر آن سرزمین ولایت داده،برتر از توست و خداوند برتر از کسى است‏که تو را ولایت داده است.ساختن کارشان را از تو خواسته و تو را به آنها آزموده‏است.

اى مالک،خود را براى جنگ با خدا بسیج مکن که تو را در برابر خشم او توانى‏نیست و از عفو و بخشایش او هرگز بى‏نیاز نخواهى بود.هرگاه کسى را بخشودى،ازکرده خود پشیمان مشو و هرگاه کسى را عقوبت نمودى،از کرده خود شادمان مباش.

هرگز به خشمى،که از آنت امکان رهایى هست،مشتاب و مگوى که مرا بر شما امیرساخته‏اند و باید فرمان من اطاعت‏شود.زیرا،چنین پندارى سبب فساد دل و سستى‏دین و نزدیک شدن دگرگونیها در نعمتهاست.هرگاه،از سلطه و قدرتى که در آن‏هستى در تو نخوتى یا غرورى پدید آمد به عظمت ملک خداوند بنگر که برتر ازتوست و بر کارهایى تواناست که تو را بر آنها توانایى نیست.این نگریستن سرکشى‏تو را تسکین مى‏دهد و تندى و سرافرازى را فرو مى‏کاهد و خردى را که از تو گریخته‏است‏به تو باز مى‏گرداند.

بپرهیز از اینکه خود را در عظمت‏با خدا برابر دارى یا در کبریا و جبروت،خودرا به او همانند سازى که خدا هر جبارى را خوار کند و هر خودکامه‏اى را پست وبیمقدار سازد.هر چه خدا بر تو فریضه کرده است،ادا کن و درباره خواص خویشاوندانت و از افراد رعیت،هرکس را که دوستش مى‏دارى،انصاف را رعایت‏نماى.که اگر نه چنین کنى،ستم کرده‏اى و هر که بر بندگان خدا ستم کند،افزون بربندگان،خدا نیز خصم او بود.و خدا با هر که خصومت کند، حجتش را نادرست‏سازد و همواره با او در جنگ باشد تا از این کار باز ایستد و توبه کند.هیچ چیز چون‏ستمکارى،نعمت‏خدا را دیگرگون نکند و خشم خدا را برنینگیزد،زیرا خدا دعاى‏ستمدیدگان را مى‏شنود و در کمین ستمکاران است.

باید که محبوبترین کارها در نزد تو،کارهایى باشد که با میانه‏روى سازگارتر بود وبا عدالت دمسازتر و خشنودى رعیت را در پى داشته باشد زیرا خشم توده‏هاى مردم،خشنودى نزدیکان را زیر پاى بسپرد و حال آنکه،خشم نزدیکان اگر توده‏هاى مردم ازتو خشنود باشند، ناچیز گردد.خواص و نزدیکان کسانى هستند که به هنگام فراخى‏و آسایش بر دوش والى بارى گران‏اند و چون حادثه‏اى پیش آید کمتر از هر کس به‏یاریش برخیزند و خوش ندارند که به انصاف درباره آنان قضاوت شود.اینان همه چیزرا به اصرار از والى مى‏طلبند و اگر عطایى یابند،کمتر از همه سپاس مى‏گویند و اگربه آنان ندهند،دیرتر از دیگران پوزش مى‏پذیرند.در برابر سختیهاى روزگار،شکیباییشان بس اندک است.اما ستون دین و انبوهى مسلمانان و ساز و برگ در برابردشمنان،عامه مردم هستند،پس،باید توجه تو به آنان بیشتر و میل تو به ایشان‏افزونتر باشد.

و باید که دورترین افراد رعیت از تو و دشمنترین آنان در نزد تو،کسى باشد که‏بیش از دیگران عیبجوى مردم است.زیرا در مردم عیبهایى است و والى از هر کس‏دیگر به پوشیدن آنها سزاوارتر است.از عیبهاى مردم آنچه از نظرت پنهان است،مخواه که آشکار شود،زیرا آنچه بر عهده توست،پاکیزه ساختن چیزهایى است که برتو آشکار است و خداست که بر آنچه از نظرت پوشیده است،داورى کند.تا توانى‏عیبهاى دیگران را بپوشان،تا خداوند عیبهاى تو را که خواهى از رعیت مستوربماند،بپوشاند.و از مردم گره هر کینه‏اى را بگشاى و از دل بیرون کن و رشته هر عداوت را بگسل و خود را از آنچه از تو پوشیده داشته‏اند،به تغافل زن و گفته سخن‏چین را تصدیق مکن.زیرا سخن چین،خیانتکار است،هر چند،خود را چون‏نیکخواهان وانماید.

با بخیلان راى مزن که تو را از جود و بخشش باز دارند و نه با حریصان،زیراحرص و طمع را در چشم تو مى‏آرایند که بخل و ترس و آزمندى،خصلتهایى‏گوناگون هستند که سوء ظن به خدا همه را دربر دارد.بدترین وزیران تو،وزیرى است‏که وزیر بدکاران پیش از تو بوده است و شریک گناهان ایشان.مبادا که اینان همراز وهمدم تو شوند،زیرا یاور گناهکاران و مددکار ستم پیشگان بوده‏اند.در حالى که،تومى‏توانى بهترین جانشین را برایشان بیابى از کسانى که در راى و اندیشه و کاردانى‏همانند ایشان باشند ولى بار گناهى چون بار گناه آنان بر دوش ندارند، از کسانى که‏ستمگرى را در ستمش و بزهکارى را در بزهش یارى نکرده باشند.رنج اینان بر توکمتر است و یاریشان بهتر و مهربانیشان بیشتر و دوستیشان با غیر تو کمتر است.

اینان را در خلوت و جلوت به دوستى برگزین.و باید که برگزیده‏ترین وزیران توکسانى باشند که سخن حق بر زبان آرند،هر چند،حق تلخ باشد و در کارهایى‏که خداوند بر دوستانش نمى‏پسندد کمتر تو را یارى کنند،هر چند،که این سخنان‏و کارها تو را ناخوش آید.به پرهیزگاران و راست گویان بپیوند،سپس،از آنان‏بخواه که تو را فراوان نستایند و به باطلى که مرتکب آن نشده‏اى،شادمانت‏ندارند،زیرا ستایش آمیخته به تملق،سبب خودپسندى شود و آدمى را به سرکشى‏وادارد.

و نباید که نیکوکار و بدکار در نزد تو برابر باشند،زیرا این کار سبب شود که‏نیکوکاران را به نیکوکارى رغبتى نماند،ولى بدکاران را به بدکارى رغبت‏بیفزاید.باهر یک چنان رفتار کن که او خود را بدان ملزم ساخته است.و بدان،بهترین چیزى که‏حسن ظن والى را نسبت‏به رعیتش سبب مى‏شود،نیکى کردن والى است در حق رعیت و کاستن است از بار رنج آنان و به اکراه وادار نکردنشان به انجام دادن کارهایى‏که بدان ملزم نیستند.و تو باید در این باره چنان باشى که حسن ظن رعیت‏براى توفراهم آید.زیرا حسن ظن آنان،رنج‏بسیارى را از تو دور مى‏سازد.به حسن ظن تو،کسى سزاوارتر است که در حق او بیشتر احسان کرده باشى و به بدگمانى،آن‏سزاوارتر که در حق او بدى کرده باشى.

سنت نیکویى را که بزرگان این امت‏به آن عمل کرده‏اند و رعیت‏بر آن سنت‏به‏نظام آمده و حالش نیکو شده است،مشکن و سنتى میاور که به سنتهاى نیکوى‏گذشته زیان رساند،آنگاه پاداش نیک بهره کسانى شود که آن سنتهاى نیکو نهاده‏اند وگناه بر تو ماند که آنها را شکسته‏اى.تا کار کشورت به سامان آید و نظامهاى نیکویى،که پیش از تو مردم برپاى داشته بودند برقرار بماند،با دانشمندان و حکیمان،فراوان،گفتگو کن در تثبیت آنچه امور بلاد تو را به صلاح مى‏آورد و آن نظم و آیین که مردم‏پیش از تو بر پاى داشته‏اند.

بدان،که رعیت را صنفهایى است که کارشان جز به یکدیگر اصلاح نشود و ازیکدیگر بى‏نیاز نباشند.صنفى از ایشان لشکرهاى خداى‏اند و صنفى،دبیران خاص‏یا عام و صنفى قاضیان عدالت گسترند و صنفى،کارگزاران‏اند که باید در کار خودانصاف و مدارا را به کار دارند و صنفى جزیه دهندگان و خراجگزارانند،چه ذمى وچه مسلمان و صنفى بازرگانان‏اند و صنعتگران و صنفى فرودین که حاجتمندان ومستمندان باشند.هر یک را خداوند سهمى معین کرده و میزان آن را در کتاب خود وسنت پیامبرش(صلى الله علیه و آله)بیان فرموده و دستورى داده که در نزد مانگهدارى مى‏شود.

اما لشکرها،به فرمان خدا دژهاى استوار رعیت‏اند و زینت والیان.دین به آنهاعزت یابد و راهها به آنها امن گردد و کار رعیت جز به آنها استقامت نپذیرد.و کارلشکر سامان نیابد،جز به خراجى که خداوند براى ایشان مقرر داشته تا در جهاد بادشمنانشان نیرو گیرند و به آن در به سامان آوردن کارهاى خویش اعتماد کنند و نیازهایشان را برآورد.این دو صنف،برپاى نمانند مگر به صنف سوم که قاضیان وکارگزاران و دبیران‏اند،اینان عقدها و معاهده‏ها را مى‏بندند و منافع حکومت را گردمى‏آورند و در هر کار،چه خصوصى و چه عمومى،به آنها متکى توان بود. و اینها که‏برشمردم،استوار نمانند مگر به بازرگانان و صنعتگران که گردهم مى‏آیند و تا سودى‏حاصل کنند،بازارها را برپاى مى‏دارند و به کارهایى که دیگران در انجام دادن آنهاناتوان‏اند امور رعیت را سامان مى‏دهند.آنگاه،صنف فرودین،یعنى نیازمندان ومسکینان‏اند و سزاوار است که والى آنان را به بخشش خود بنوازد و یاریشان کند.درنزد خداوند،براى هر یک از این اصناف،گشایشى است.و هر یک را بر والى حقى‏است،آن قدر که حال او نیکو دارد و کارش را به صلاح آورد.و والى از عهده آنچه‏خدا بر او مقرر داشته،بر نیاید مگر،به کوشش و یارى خواستن از خداى و ملزم‏ساختن خویش به اجراى حق و شکیبایى ورزیدن در کارها،خواه بر او دشوار آید یاآسان نماید.

آنگاه از لشکریان خود آن را که در نظرت نیکخواه‏ترین آنها به خدا و پیامبر اوو امام توست،به کار برگمار.اینان باید پاکدامن‏ترین و شکیباترین افراد سپاه باشند،دیر خشمناک شوند و چون از آنها پوزش خواهند،آرامش یابند.به ناتوانان،مهربان‏و بر زورمندان،سختگیر باشند. درشتیشان به ستم بر نینگیرد و نرمیشان برجاى‏ننشاند.آنگاه به مردم صاحب حسب و خوشنام بپیوند،از خاندانهاى صالح که‏سابقه‏اى نیکو دارند و نیز پیوند خود با سلحشوران و دلیران و سخاوتمندان‏و جوانمردان استوار نماى،زیرا اینان مجموعه‏هاى کرم‏اند و شاخه‏هاى احسان وخوبى.آنگاه به کارهایشان آنچنان بپرداز که پدر و مادر به کار فرزند خویش‏مى‏پردازند.اگر کارى کرده‏اى که سبب نیرومندى آنها شده است،نباید در نظرت بزرگ‏آید و نیز نباید لطف و احسان تو در حق آنان هر چند خرد باشد،در نظرت اندک‏جلوه کند.زیرا لطف و احسان تو سبب مى‏شود که نصیحت‏خود از تو دریغ ندارند وبه تو حسن ظن یابند.نباید بدین بهانه،که به کارهاى بزرگ مى‏پردازى،از کارهاى کوچکشان غافل مانى،زیرا الطاف کوچک را جایى است که از آن بهره‏مند مى‏شوندو توجه به کارهاى بزرگ را هم جایى است که از آن بى‏نیاز نخواهند بود.

باید برگزیده‏ترین سران سپاه تو،در نزد تو،کسى باشد که در بخشش به افراد سپاه‏قصور نورزد و به آنان یارى رساند و از مال خویش چندان بهره‏مندشان سازد که‏هزینه خود و خانواده‏شان را،که بر جاى نهاده‏اند،کفایت کند،تا یکدل و یک راى روى‏به جهاد دشمن آورند،زیرا مهربانى تو به آنها دلهایشان را به تو مهربان سازد.و بایدکه بهترین مایه شادمانى والیان برپاى‏داشتن عدالت در بلاد باشد و پدید آمدن‏دوستى در میان افراد رعیت.و این دوستى پدید نیاید،مگر به سلامت دلهاشان.ونیکخواهیشان درست نبود،مگر آنگاه که براى کارهاى خود بر گرد والیان خود باشندو بار دولت ایشان را بر دوش خویش سنگین نشمارند و از دیر کشیدن‏فرمانرواییشان ملول نشوند.پس امیدهایشان را نیک برآور و پیوسته به نیکیشان‏بستاى و رنجهایى را که تحمل کرده‏اند،همواره بر زبان آر،زیرا یاد کردن از کارهاى‏نیکشان،دلیران را برمى‏انگیزد و از کارماندگان را به کار ترغیب مى‏کند.ان شاء الله. وهمواره در نظر دار که هر یک در چه کارى تحمل رنجى کرده‏اند،تا رنجى را که یکى‏تحمل کرده به حساب دیگرى نگذارى و کمتر از رنج و محنتى که تحمل کرده،پاداشش مده.شرف و بزرگى کسى تو را واندارد که رنج اندکش را بزرگ شمرى وفرودستى کسى تو را واندارد که رنج‏بزرگش را خرد به حساب آورى.

چون کارى بر تو دشوار گردد و شبهه آمیز شود در آن کار به خدا و رسولش‏رجوع کن.زیرا خداى تعالى به قومى که دوستدار هدایتشان بود،گفته است:«اى‏کسانى که ایمان آورده‏اید از خدا اطاعت کنید و از رسول و الوالامر خویش فرمان‏برید و چون در امرى اختلاف کردید اگر به خدا و روز قیامت ایمان دارید به خدا وپیامبر رجوع کنید.»

رجوع به خدا،گرفتن محکمات کتاب اوست و رجوع به رسول،گرفتن سنت‏جامع اوست، سنتى که مسلمانان را گرد مى‏آورد و پراکنده نمى‏سازد.و براى داورى‏در میان مردم،یکى از افراد رعیت را بگزین که در نزد تو برتر از دیگران بود.از آن‏کسان،که کارها بر او دشوار نمى‏آید و از عهده کار قضا برمى‏آید.مردى که مدعیان باستیزه و لجاج،راى خود را بر او تحمیل نتوانند کرد و اگر مرتکب خطایى شد،بر آن‏اصرار نورزد و چون حقیقت را شناخت در گرایش به آن درنگ ننماید و نفسش به‏آزمندى متمایل نگردد و به اندک فهم،بى‏آنکه به عمق حقیقت رسد،بسنده نکند.

قاضى تو باید،از هر کس دیگر موارد شبهه را بهتر بشناسد و بیش از همه به‏دلیل متکى باشد و از مراجعه صاحبان دعوا کمتر از دیگران ملول شود و درکشف حقیقت،شکیباتر از همه باشد و چون حکم آشکار شد،قاطع راى دهد.

چرب‏زبانى و ستایش به خودپسندیش نکشاند.از تشویق و ترغیب دیگران به یکى‏از دو طرف دعوا متمایل نشود.چنین کسان اندک به دست آیند،پس داورى مردى‏چون او را نیکو تعهد کن و نیکو نگهدار.و در بذل مال به او،گشاده دستى به‏خرج ده تا گرفتاریش برطرف شود و نیازش به مردم نیفتد.و او را در نزد خود چنان‏منزلتى ده که نزدیکانت درباره او طمع نکنند و در نزد تو از آسیب دیگران در امان‏ماند.

در این کار،نیکو نظر کن که این دین در دست‏بدکاران اسیر است.از روى هوا وهوس در آن عمل مى‏کنند و آن را وسیله طلب دنیا قرار داده‏اند.

در کار کارگزارانت‏بنگر و پس از آزمایش به کارشان برگمار،نه به سبب دوستى باآنها.و بى‏مشورت دیگران به کارشان مگمار،زیرا به راى خود کار کردن و از دیگران‏مشورت نخواستن، گونه‏اى از ستم و خیانت است.کارگزاران شایسته را در میان‏گروهى بجوى که اهل تجربت و حیا هستند و از خاندانهاى صالح،آنها که در اسلام‏سابقه‏اى دیرین دارند.اینان به اخلاق شایسته‏ترند و آبرویشان محفوظتر است و ازطمعکارى بیشتر رویگردان‏اند و در عواقب کارها بیشتر مى‏نگرند. در ارزاقشان بیفزاى،زیرا فراوانى ارزاق،آنان را بر اصلاح خود نیرو دهد و ازدست اندازى به مالى که در تصرف دارند،باز مى‏دارد.و نیز براى آنها حجت است،اگر فرمانت را مخالفت کنند یا در امانتت‏خللى پدید آورند.پس در کارهایشان تفقدکن و کاوش نماى و جاسوسانى از مردم راستگوى و وفادار به خود بر آنان بگمار.

زیرا مراقبت نهانى تو در کارهایشان آنان را به رعایت امانت و مدارا در حق رعیت‏وامى‏دارد.و بنگر تا یاران کارگزارانت تو را به خیانت نیالایند.هر گاه یکى از ایشان‏دست‏به خیانت گشود و اخبار جاسوسان در نزد تو به خیانت او گرد آمد و همه بدان‏گواهى دادند،همین خبرها تو را بس بود.باید به سبب خیانتى که کرده تنش را به‏تنبیه بیازارى و از کارى که کرده است، بازخواست نمایى.سپس،خوار و ذلیلش‏سازى و مهر خیانت‏بر او زنى و ننک تهمت را بر گردنش آویزى.

در کار خراج نیکو نظر کن،به گونه‏اى که به صلاح خراجگزاران باشد.زیرا صلاح‏کار خراج و خراجگزاران،صلاح کار دیگران است و دیگران حالشان نیکو نشود،مگربه نیکوشدن حال خراجگزاران،زیرا همه مردم روزیخوار خراج و خراجگزاران‏اند.

ولى باید بیش از تحصیل خراج در اندیشه زمین باشى،زیرا خراج حاصل نشود،مگربه آبادانى زمین و هر که خراج طلبد و زمین را آباد نسازد،شهرها و مردم را هلاک کرده‏است و کارش استقامت نیابد،مگر اندکى.هرگاه از سنگینى خراج یا آفت محصول یابریدن آب یا نیامدن باران یا دگرگون شدن زمین،چون در آب فرو رفتن آن یا بى‏آبى،شکایت نزد تو آوردند،از هزینه و رنجشان بکاه،آنقدر که امید مى‏دارى که کارشان راسامان دهد.و کاستن از خراج بر تو گران نیاید،زیرا اندوخته‏اى شود براى آبادانى بلادتو و زیور حکومت تو باشد،که ستایش آنها را به خود جلب کرده‏اى و سبب‏شادمانى دل تو گردد،که عدالت را در میانشان گسترده‏اى و به افزودن ارزاقشان و به‏آنچه در نزد ایشان اندوخته‏اى از آسایش خاطرشان و اعتمادشان به دادگرى خود ومدارا در حق ایشان،براى خود تکیه‏گاهى استوار ساخته‏اى.چه بسا کارها پیش آیدکه اگر رفع مشکل را بر عهده آنها گذارى،به خوشدلى به انجامش رسانند.زیرا چون‏بلاد آباد گردد،هر چه بر عهده مردمش نهى،انجام دهند که ویرانى زمین را تنگدستى‏مردم آن سبب شود و مردم زمانى تنگدست گردند که همت والیان،همه گردآوردن مال بود و به ماندن خود بر سر کار اطمینان نداشته باشند و از آنچه مایه عبرت است،سود برنگیرند.

سپس،به دبیرانت نظر کن و بهترین آنان را بر کارهاى خود بگمار و نامه‏هایى راکه در آن تدبیرها و اسرار حکومتت آمده است،از جمع دبیران،به کسى اختصاص ده‏که به اخلاق از دیگران شایسته‏تر باشد.از آن گروه که اکرام تو سرمستش نسازدیا چنان دلیرش نکند که در مخالفت‏با تو،بر سر جمع سخن گوید و غفلتش سبب‏نشود که نامه‏هاى عاملانت را به تو نرساند یا در نوشتن پاسخ درست تو به آنها درنگ‏روا دارد،یا در آنچه براى تو مى‏ستاند یا از سوى تو مى‏دهد،سهل‏انگارى کند،یاپیمانى را که به سود تو بسته،سست گرداند و از فسخ پیمانى که به زیان توست،ناتوان باشد.دبیر باید به پایگاه و مقام خویش در کارها آگاه باشد زیرا کسى که مقدارخویش را نداند،به طریق اولى،مقدار دیگران را نتواند شناخت.مباد که در گزینش‏آنها بر فراست و اعتماد و حسن ظن خود تکیه کنى.زیرا مردان با ظاهر آرایى و نیکوخدمتى،خویشتن را در چشم والیان عزیز گردانند.ولى،در پس این ظاهر آراسته وخدمت نیکو،نه نشانى از نیکخواهى است و نه امانت.

دبیرانت را به کارهایى که براى حکام پیش از تو بر عهده داشته‏اند،بیازماى و از آن‏میان، بهترین آنها را که در میان مردم اثرى نیکوتر نهاده‏اند و به امانت چهره‏اى‏شناخته‏اند،اختیار کن.که اگر چنین کنى این کار دلیل نیکخواهى تو براى خداونداست و هم به آن کس که کار خود را بر عهده تو نهاده.بر سر هر کارى از کارهاى خوداز میان ایشان،رئیسى برگمار.کسى که بزرگى کار مقهورش نسازد و بسیارى آنهاسبب پراکندگى خاطرش نشود.اگر در دبیران تو عیبى یافته شود و تو از آن غفلت‏کرده باشى،تو را به آن بازخواست کنند...

ادامه دارد...



شاهد ::: شنبه 88/3/23::: ساعت 1:58 عصر


>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 187
بازدید دیروز: 204
کل بازدید :768179
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : شاهد[596]
نویسندگان وبلاگ :
اون یکی شاهد (@)[14]


« زبانی دارم که مانند تیغ زهراگین است. با همین زبان از عظمت ملت خود که دارای مکارم بسیار است دفاع می کنم.»
 
 
 
>>لینک دوستان<<
لحظه های آبی
فصل انتظار
پیاده تا عرش
کلبه
بندیر
جبهه وبلاگی غدیر
جامانده
اس ام اس های مثبت
سلمان علی ع
یادداشت های شخصی محسن مقدس زاده
مهربان
سامع سوم
نی نی شاهد
گل آفتابگردون
پا توی کفش شهدا
دریای دل
میم.صاد
سیمرغ
دفاع مقدس
به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
یک نفس عمیــــــــــق
طوبای محبت
مهربانی
خاکریز ولایت
هیئت فاطمیون شهرضا
یک جرعه آسمان
عشق نامه
تربت دل
غزه در فلسطین
آنتی التقاط
نگاهم برای تو
حاج آقا مسئلةٌ
حقیقت بهائیت
از این دست
خواهر خورشید
دیسون
نیروی امنیتی
پـــــــــلاک
دکتر علیرضا مخبردزفولی
ناصیران
منم سلام
هنر آشپزی
تمهید سبز
کِلکِ بی کلک
خاک
خاکریز مقاومت دزفول
رحمت خدا
ارمینه
تا اقیانوس(میثم خالدیان)
یاد شهدای اندیمشک
اهدنا الصراط المستقیم
شاعرانه(عبدالرحیم سعیدی راد)
از 57
موجی
ملامحمد علی جولای دزفولی
بانک اشعارعاشورایی(سعیدی راد)
حروف سیاسی
وسعت دل
بُنگروز(پرموز)
ناگهان ترین
سبوحا- حاج اقا جلیلی
کیستی ما(یامین پور)
خورشید عالم تاب
یادداشتهای یک خبر نگار
سراب طنز
مرکز عاشورا دزفول
چوب خدا
راه 57
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
مسجد حضرت ابوالفضل(ع) اهواز
بچه های مسجد نجفیه دزفول
فاتحان دز
حسین سنگری
الف دزفول
التیام ( شعرهای مستعان)
گروه فعالان مجازی نخیل
بسیجیان پایگاه شهید سیادت
یاد شهیدان و رزمندگان اندیمشک
لبیک یا امام
شهید روح ا...سوزنگر
یک طلبه
پاورقی
خاطراتی شیرین از یک زندگی مشترک
باشگاه خبرنگاران-ویژه نامه شهادت حضرا زهرا(س)
عطار نــــــــــــامه
زن،بصیرت،عفاف و حجاب
نرمافزار مدیریت اطلاعات شهدا(ایثار)
کلیـــــد
میثاق(مسجدامام حسن عسکری دزفول)
خاطرات شهدا
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<