یکی از اصلی ترین مشکلات موجود در جامعه نبود مدیریته. از کوچکترین بخشهای جامعه تا کارها و پروژه های کلان مشکلات خودشون رو عدم وجود مدیریت کارآمد عنوان می کنن.
حالا گذشته از اینکه این اظهار نظرها تا چه حد کارشناسی و واقعیه ولی عمومیت اون باعث می شه که انسان روش تأمل کنه.
واقعیت اینه که فراموش شدن و عمل نکردن به دو اصل مهم اسلامی عامل بسیاری از این مشکلاته.
این که یک فرد مسلمان از نظر شرعی مکلفه تا وقتی قدرت اجرا و انجام درست و کامل یک مسئولیت و کار رو در خودش نمی بینه اون رو قبول نکنه و در مقابل وقتی توانایی انجام کاری رو در خودش می بینه و می دونه که کسی بهتر از اون برای انجام اون مسئولیت نیست برش واجبه که منتظر دعوت دیگران نمونه و خودش برای قبول مسئولیت کاندید بشه.
واقعا چقدر به این دو اصل عمل می کنیم؟ خیلی ها با این بهانه که ریا نشه! توانایی خودشون رو پنهان می کنن و یا بدتر می گن اگر خودم پیش قدم بشم برام اقت داره! باید بمونم تا بقیه ازم بخوان!!
و برعکس چه بسیار بسیار بسیار مردمی که با وجود اینکه می دونن نمی تونن از عهده انجام مسئولیتشون بر بیان و خیلی افراد دیگه هستن که بهتر از اونها باشن ولی با تمام قدرت به میز می چسبن و از گفتن هر دروغ و زیر پا گذاشتن هر حقی هم بای حفظ اون روی گردان نیستن...
البته این مسئله ، مسئله ی جدیدی نیست و شاید با بررسی تاریخچه اون در اسلام برسیم به «ثقیفه»!
درسته شاید اولین جایی که به طور مؤثر شخص نالایقی پستی رو برعهده گرفت «ثقیفه» بود...
تا حالا فکر کردین امام علی (ع) با تمام روی گردانیشون از دنیا برای چی به در خونه مهاجر و انصار رفت و ولایت خودش رو به اونها گوشزد کرد؟
در طول سالهای اول پس از انقلاب و سالهای دفاع مقدس تعداد زیادی از جوانان بی نام و نشان به مدیریت رسیدند و الحق و الانصاف عالی تر از تحصیل کرده ی رشته ی مدیریت وظیفه شون رو انجام دادند. فرماندهان جوانی که مطمئن بودند کارشون رو به بهترین نحو انجام می دن خودشون رو مکلف می دونستند و هنوز که هنوزه بزرگترین تحلیلگران شیوه های جنگی غربی در قدرت تفکر و فرماندهی اونها موندن.
این افراد فقط و فقط با در نظر گرفتن و اجرای صحیح و کامل این دو اصل بود که به تاریخ معرفی شدند.
پس اگر خودمون رو مسلمون می دونیم باید در هر کجای جامعه که قرار داریم کاری رو قبول کنیم که می تونیم انجامش بدیم وگرنه پیش خدا مسئولیم!
قربون رهبر عزیزم برم که امسال رو سال همت مضاعف وکار مضاعف اسمگذاری کردند.
کار و عمل همون چیزیه که ما روبه صبح ظهور می رسونه...
توی این چند سالی که قلم به دست گرفتم ، انقدر متن ادبی و شعر و نامه واسه امام زمان نوشتم که خیلی راحت می شه چند تاکتاب قطور ازشون درآورد. ولی دیگه بسّه...
دیگه خسته شدم. خسته شدم از این همه گل نرگس، گل نرگس گفتن. خسته شدم از این همه شعار...
آقا کاری به شعارهای ما ندارن! آقابا شعار ها و نامه های ما نمی آن. چرا؟ چون تجربه ش رو دارن!
همون یه باری که جدشون نامه نوشتن کوفی ها رو جدی گرفتن واسه هفت پشت تموم تاریخ کافیه....
حالا دیگه وقت عمله...تا پا توی گود زورخونه عمل نذاریم ،ظهور بی ظهور!
تا وقتی که حاضر نیستیم کمترین سختی و تغییری تو زندگیمون رو تحمل کنیم دم از سربازی امام زمان زدن یعنی کشک!
خودتون بگین چطور میشه به شعارهای کسایی اعتماد کرد که با زبون روزه میان تو خیابون و مرگ بر استکبار می گن و زنده باد مظلوم سرمیدن ولی از حضور پرشکوه مردم تو راهپیمایی با دوربین 8 مگاپیکسل گوشی «نوکیا» عکس می ندازن و بعد هم نوشیدنی سفره افطارشون «نوشابه پپسی» و دسرشون «نسکافه» و اصلا هم کاری ندارن که پول خرید این چیزا همون تیری می شه که قلب جوون فلسطین و لبنان رو هدف می گیره ؟!
دعای ندبه پرسوز و گداز کسایی که حتی زحمت تا مسجد رفتن و دعا خوندن رو به خودشون نمی دن و پای تلوزین« أین طالب بدم المقتول..» سرمی دن چقدر قابل اعتماده؟
اللهم عجل لولیک الفرج
---------------------------------------
پ ن: اینم یه اس ام اس که شاعرش رو نمیشناسم
در راه تو حرکتم مضاعف باشد با یاد تو برکتم مضاعف باشد
ای سید ما امر تو بر روی دوچشم با عشق تو همتم مضاعف باشد
این هفته خوزستان میزبان سفر استانی رئیس جمهور و هیئت وزیران می باشد. سفری که می توانست منشاء پیشرفتهای زیادی برای استان باشد اگر دستهای پنهان اجازه می دادند!
از سفر اول رئیس جمهور تا کنون پیشرفت قابل دیدی در استان صورت نگرفته البته نباید از گاز کشی به شهرهای تولید کننده نفت و گاز که خود تا کنون از این نعمت محروم بوده اند چشم پوشی کرد.ولی در سایر شهرها ...
مردم این استان نه نیازمند کمک دولت هستند و نه دست گدایی به سوی سایر استانها دراز می کنند ، بلکه فقط و فقط خواستار حق قانونی خودشان می باشند: 2 درصد از در آمد نفت.
هرچند حتی اگر نفت خیز بودن استان هم نبود این مردم در طول هشت سال جنگ و دفاع آنقدر برای حفظ نظام و کشور از خودگذشتگی کرده اند که لایق بیش از اینها باشند اما متاسفانه ...
بزرگترین مشکل استان مسئولین نالایق می باشد . مسئولینی که حتی گاهی سخت است خراب کارکردنشان را به پای نادانیشان بگذاریم و نگوییم که دانسته چوب لای چرخ انقلاب می گذارند.
در این میان فعالیت گروه ها و فرقه های مختلف از وهابیت و دراویش گرفته تا منافقین و البته شبکه های ماهواره ای مزید علت شده و هر عیب کوچکی را بزرگتر جلوه می دهند .
حال درخواست ما از رئیس جمهور محترم و مردمی که همچنان رأی و حمایت بی شائبه ی ما را پشت سر خود دارند این است که در این سفر با دقت بیشتری به عملکرد مسئولین چه بلند پایه و چه دون پایه ، نگاه داشته باشند . و به جای توجه به طرح هایی که از جانب این گونه افراد برای تصویب به دستشان می رسد ، خود به دنبال مشکلات واقعی مردم محروم و مظلوم خوزستان باشند که با درایت و تیزهوشی و اخلاصی که از جناب احمدی نژاد سراغ داریم این امر دور از انتظار نمی باشد.
و من الله توفیق
اینجا رو بخونید
پیامک ، اس ام اس ، مسیج یا هر چیز دیگه ای که بهش بگیم فرقی نمی کنه. این فناوری باید وسیله ای باشه در خدمت رشد فرهنگی ، اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، عقلی ، و معنوی بشر.
ولی متاسفانه همین تکنولوژی به ظاهر مفید این روزها تبدیل شده به یکی از سخیفترین اختراعات بشر.
استفاده از جملات رکیک و چندش آور به عنوان جک و لطیفه! و همین طور توهینهایی که در قالب این پیامکها به بالاترین اعتقادات مردم می شه آدم رو به فکر می ندازه که : آخه چرا؟
جک هایی که در اونها مسئولین سیاسی ، بزرگان مذهبی و دینی و تاریخ ما رو به مذحکه می گیرند ، مدام از این گوشی به اون گوشی ارسال می شه.
و تعجب اینجاست که گاهی این قبیل جملات از طرف کسایی فرستاده می شه که واقعا آدم انتظارش رو نداره! و وقتی دلیل رو جویا می شی می شنوی که : بابا تو چقدر حساسی ! اینا فقط واسه خنده ست!!!!
من مخالف خنده نیستم ولی می گم اهانت به شخصیتها هر چند فقط واسه خنده باشه و دو طرف هم این رو بدونن و هیچ برداشت سوءی هم نداشته باشن باز هم باعث شکسته شدن حرمتها می شه. اینجوری هیچ چیز مقدسی باقی نمی مونه . با شنیدن اسم اشخاص و چیزهایی که تا قبل از این برامون مقدس و قابل احترام بودن ، ناخواسته به یاد جکی می افتیم که دیروز واسمون اس ام اس شده بود!
شاید در حالت عادی هم این اتفاق خیلی چیز بد و نگران کننده ای به نظر نیاد ولی اگه فکر کنیم که هر لحظه ممکنه یکی بخواد به کشور ما حمله کنه، آیا دیگه کسی حاضر می شه واسه خاطر چیزهایی که تا دیروز بهشون می خندید جونش رو به خطر بندازه؟
شاید بگی ما که اینا رو نمی سازیم. واسمون می فرستن!
خب درست. اما به این فکر کردی که با ارسال این چنین پیامکهایی به دیگران تو هم یه حلقه از زنجیری میشی که شاید به دست دشمنان اسلام و ایران ساخته شده باشه؟!
نمایشگاه کتاب. نمایشگاه خوبی بود.کلی براش زحمت کشیده بودن و البته هزینه کرده بودن.ادامه مطلب...
خواستم در مورد هفته دولت مطلبی بنویسم دیدم بهترین مطالب رو رهبر عزیمون گفتن پس دیدم بهتره قسمتی از همون سخنان رو اینجا واستون بذارم تا اگه نشنیدین بهره ببرید.
قسمتی از بیانات مقام معظم رهبری در دیدار با هیئت دولت:
...به شما عزیزان هم بخصوص توصیه میکنم که از این توفیق خدمتى که در اختیار شما قرار گرفته، قدردانى کنید. این که انسان در جایگاهى قرار بگیرد که میتواند به مردم خدمت بکند و دست او باز است، خیلى قیمت دارد. این باز بودن دست انسان - در هر بخشى از بخشها - براى خدمت به ملت و خدمت به اهداف عالى ملت، خیلى چیز باارزشى است. ما قرنهاى متمادى در انجام دادن کارهایى که تشخیص میدادیم خوب است و دلمان میخواست انجام بدهیم، بسط ید نداشتیم. امروز شما این بسط ید را دارید؛ این را قدر بدانید، خداى متعال را شکر کنید، افزایش این توفیق را از خدا بخواهید، و بخواهید که خداى متعال به شما توفیق بدهد که بتوانید هر چه بیشتر به مردم خدمت کنید و از این بسط ید استفاده کنید...
در مورد گزارشى هم که آقاى رئیسجمهور دادند - که گزارش بسیار خوبى بود - توصیهام این است که این گزارشها منتشر بشود و صداوسیما عین همین بیانات ایشان را منتشر کند تا مردم و نخبگان بشنوند. بسیارى از چیزهایى که در زندگى ما اتفاق میافتد و واقعیت دارد، مردم درست در جریان آنها قرار نمیگیرند. درست است که ما انشاءاللَّه براى خدا کار میکنیم و هدف عمدهى ما باید رضاى الهى باشد و انشاءاللَّه هست؛ لیکن اطلاع مردم از این کارها بسیار کار لازم و مهمى است؛ این هم خودش هدفى است؛ من قبلها هم همیشه سفارش کردهام، حالا هم سفارش میکنم....
چند خصوصیت ممتاز در این دولت وجود دارد که من لازم میدانم به این خصوصیات تصریح کنم؛ ...
یک خصوصیت این است که این دولت، واقعاً یک دولت کار است؛ دولت حرکت و اقدام است؛ انرژى و نشاطِ کار این دولت، یک امر برجسته است. الحمدللَّه شما از سال اول همینجور حرکت کردید، الان هم با این که سه سال از عمر این دولت گذشته، انسان احساس میکند که تحرک و نشاط و فعالیت و اقدام در این دولت محسوس است - یعنى کاهش پیدا نکرده؛ افت پیدا نکرده - این خیلى چیز باارزشى است. در خدمت به مردم جدیت وجود دارد. رفتن به شهرها، رفتن به شهرهاى کوچک، همهى نقاط کشور را زیر پا گذاشتن و هیچ نقطهاى از کشور را از منظر خبرگى و کارشناسى دور قرار ندادن، اینها چیزهاى باارزشى است. این امتیاز اول است؛ در هر مجموعهاى این امتیاز وجود داشته باشد، جا دارد که انسان از آن قدردانى کند، به آن تصریح کند و امیدوار و مطمئن باشد که خداى متعال هم به آن مجموعه کمک خواهد کرد و ثواب خواهد داد.
خصوصیت و امتیاز دوم که در این دولت هست، شعار و گفتمان کلى این دولت است که منطبق بر شعار و گفتمان امام و منطبق بر شعارها و گفتمانهاى انقلاب است؛ این خیلى چیز باارزشى است. این را هیچکس نمىتواند ندیده بگیرد. هر دلبستهى به انقلاب، این را قدر مىداند؛ هر کسى که پیشرفت کشور را با هدایت انقلاب و با کارگردانى انقلاب تصور مىکند، باید این را قدر بداند. عدالتخواهى در این دولت پررنگ شد. شعار عدالتخواهى به صورت جدى بر روحیهى مسئولان، دولتمردان و برنامهها، پرتو افکند. استکبارستیزى - که معناى ویژهى انقلابى خودش را دارد - در این دولت تشخص و تمیّز پیدا کرد. معناى استکبارستیزى دشمنى کردن با دولتهاى دنیا نیست، معنایش دشمنى کردن با استکبار است. استکبار - از هر دولتى و از هر نظامى سر بزند - آفتِ براى بشریت است. البته امروز امریکا و صهیونیزم مظهر استکبارند؛ لیکن هر جا، هر کس، هر دولتى و هر مجموعهاى که نسبت به دیگران استکبار بورزند، آفتى در جامعهى بشرى و در نظام زندگى انسان به وجود مىآورند. ستیزهى با این حالت هم یک حالت مطلوب اسلامى است. این هم یکى از خصوصیات این مجموعه است که خوشبختانه برجسته است.
مسئلهى اعادهى عزت ملى و ترک انفعال در مقابل سلطه و تجاوز و زیادهطلبى سیاستهاى دیگران و ترک شرمندگى در مقابل غرب و غربزدگى را هم انسان در این دولت احساس مىکند؛ عزت ملى و استقلال حقیقى و معنوى از اینجا حاصل میشود. استقلال به این نیست که انسان شعار استقلال بدهد یا حتى مثلاً در زمینههاى اقتصادى هم به یک رشد بالایى دست پیدا کند؛ نه، استقلال این است که یک ملت به هویت خود و به عزت خود معتقد و براى او اهمیت قائل باشد، براى حفظ او تلاش و کار کند و در مقابل متعرضین و مستهزئین، شرمندهى اظهارات و جایگاه خود نباشد.
ما متأسفانه در برخى از اوقات گذشته، میدیدیم که بعضى از کسانى که مرتبط با مسئولین بودند یا حتى خودشان مسئول یک بخشى بودند، کأنّه از گفتمان انقلاب در مقابل دیگران شرمندهاند و خجالت میکشند که حقایق انقلاب را بر زبان جارى کنند یا آنها را پیگیرى کنند یا به آنها اهمیت بدهند! این براى یک جامعه خیلى بلاى بزرگى است؛ این را شما ندارید.
یکى از مظاهر دفاع از عزت هم همین مسئلهى انرژى هستهاى است. مسئلهى انرژى هستهاى، براى ما فقط این نبود که ما میخواستیم یک فناورى داشته باشیم، دیگران میخواستند ما نداشته باشیم؛ این فقط بخشى از قضیه است. بخش دیگر قضیه این بود که قدرتهاى گوناگون، پُررو، متجاوز، زورگو و دنبالهها و اقمار بىارزش آنها، میخواستند حرف خودشان را در این زمینه بر ملت ایران تحمیل کنند. خب، ملت ایران، دولتِ شما و شخص رئیسجمهور، در مقابل این زورگویى و این تحمیل و این افزونطلبى ایستادید؛ خداى متعال هم کمک کرد؛ پیش رفتید. اینها آن بخشها و اجزاء گفتمان عمومى این دولت است که براى من اهمیت دارد...
جرأت در ایجاد تحول؛ حالت روحى این دولت این است که براى تحولآفرینى جرأت دارد و اقدام مىکند. نمىخواهم بگویم همهى این اقدامها صددرصد درست است؛ نه، ممکن است یک جایى هم اشتباه باشد؛ اما نفس اینکه انسان حالت دلیرى در مقابل مشکلات داشته باشد و تصمیم بگیرد که براى رفع مشکلات اقدام بکند، چیز باارزشى است که این خوشبختانه هست.
جرأت در مقابلهى با فساد. مقابلهى با فساد خیلى کار سختى است. یک وقتى بنده گفتم که این اژدهاى هفت سرِ فساد را به این آسانى نمیشود قلع و قمع کرد؛ خیلى کار سختى است. نه اینکه حالا بگویم قلع و قمع شده؛ نخیر، الان هم قلع و قمع نشده؛ لیکن جرأت مقابلهى با آن هست. خب، وقتى که اجزاء مجموعه، خودشان آلودهى به فساد نباشند، طبعاً جرأتشان بیشتر است. بسیارى از مجموعههاى قبلى هم حقیقتاً پاکیزه بودند - یعنى آلودگى نداشتند - اما بالاخره جرأت در مقابلهى با فساد یک امتیازى است که در شما هست.
روحیهى تهاجم در مقابلهى با زورگویان بینالمللى...
گفتمان عمومى دولت اینهاست؛ به طور خلاصه: زندهکردن و بازسازى برخى خصوصیات جوهرى انقلاب و منطق امام؛ و مقابلهى با کسانى که میخواستند این ارزشها و این مفاهیم اساسى را منسوخ کنند، یا از بین ببرند، یا ادعا میکردند که منسوخ شده و از بین رفته؛ این چیز باارزشى است. این خصوصیت دوم و امتیاز دومى است که در این دولت هست.
امتیاز سوم هم روحیهى مردمى و خاکى این دولت است؛ این هم خیلى باارزش است؛...
سادهزیستى - بخصوص در خود آقاى رئیسجمهور - خوب و برجسته است و چیز باارزشى است؛ در مسئولین هم - کما بیش؛ یک جایى کمتر، یک جایى بیشتر - بحمداللَّه هست. سادهزیستى چیز بسیار باارزشى است. ما اگر بخواهیم تجمل و اشرافیگرى و اسراف و زیادهروى را - که واقعاً بلاى بزرگى است - از جامعهمان ریشهکن کنیم، با حرف و گفتن نمیشود؛ که از یک طرف بگوئیم و از طرف دیگر مردم نگاه کنند و ببینند عملمان جور دیگر است! باید عمل کنیم. عمل ما بایستى مؤید و دلیل و شاهد بر حرفهاى ما باشد تا اینکه اثر بکند. این خوشبختانه هست. فاصلهتان را با طبقات ضعیف کم کردهاید و کم نگه دارید و هر چه که ممکن است آن را کمتر کنید. این سهتا خصوصیت و امتیاز است.
یک مسئله هم - که مسئلهى آخر باشد که عرض میکنیم - مسئلهى انتقاد و تخریب است. مرز انتقاد و تخریب چیست؟ تخریب بکنند و اسمش را بگذارند انتقاد؛ یا از ما انتقاد بشود و ما تلقىِ تخریب از آن داشته باشیم. خب، باید مشخص بشود تخریب کدام است و انتقاد کدام است. معناى انتقاد آن ارزشیابىِ منصفانهاى است که یک آدم کارشناس میکند؛ نقادى همین است دیگر. وقتى شما طلا را میبرید پیش یک زرگر که نقادى کند، او میگوید که آقا! این عیارش بیست است؛ یعنى عیار بیست را قبول میکند؛ حالا از بیست و چهار عیار - که طلاى خالص است - چهار عیار کم است. این شد نقادى. البته زرگر هم هست و وسیلهى نقادى را هم دارد. اما اگر چنانچه طلا را بردید مثلاً پیش یک آهنگر و او یک نگاهى کرد و آن را انداخت و گفت: آقا! اینکه چیزى نیست! این اسمش نقادى نیست. اولاً اصل طلا بودن این، انکار شده. خب، بالاخره مرد حسابى! حالا عیار بیست و چهار ندارد، عیار بیست که دارد؛ این را قبول کن! ثانیاً: شما که اهل این کار و آشناى این کار نیستى!
آدم متأسفانه مىبیند چیزهایى که به نام انتقاد از دولت و نقادى دولت، امروز گفته میشود، شکل همین تخریب را دارد: یعنى انکار امتیازات، قبول نکردن برجستگیها و کارهاى خوب، و درشت کردن و برجسته کردن ضعفها. خب بله، ضعف هست. هر دولتى بالاخره ضعف دارد؛ انسانها ضعف دارند دیگر؛ ضعفها را بگویند، قوّتها را بگویند. جمعبندىِ کار یک دولت، آن وقتى است که ضعفها و قوّتها را منصفانه پهلوى همدیگر قرار بدهند؛ آن وقت میشود جمعبندى کرد.
رعایت شئونات اسلامی وظیفه هر فرد مسلمانیه که این وظیفه وقتی صحبت از فرهنگ و گسترش فرهنگ باشه بیشتر خودش رو نشون می ده. در مورد خیلی از این دستورات دینی علاوه بر دلایل نقلی و ایات و احادیث و روایاتی که در اثبات شون هست با مراجعه به عقل هم می شه لزومشون رو ثابت کرد. یکی از این دستورات عدم ارتباط مستمر بین زن و مرد نامحرمه. دستوری که با کمی تعقل و تامل می تونیم به نیاز جامعه و افراد برای حفظ سلامت و امنیت خودشون و خانوادشون به اجرای این دستور رو بفهمیم. حالا درسته که تو جوامع امروزی بر اثر حضور زنان و مردان در کنار هم تو محیط کاری بعضی رابطه ها عادی و متعارف شده اما همه قبول دارن که حتی رابطه کاری هم اگه به صمیمیت زیاد بیانجامه موجب ایجاد اختلال در زندگیهای خصوصی کارمندان میشه.
حالا همه اینها رو گفتم که بگم چطور میشه انتظار داشت اداره ای مسئولیت ارشاد مردم به سوی اسلام و مدیریت فرهنگی یک جامعه اسلامی رو برعهده داشته باشه که خودش اقدام به برگزاری اردوی مختلط مشهد واسه کارمندانش می کنه و این درحالیه که تاکید داره هزینه سفر واسه کارمندان با هواپیما و هتل رایگانه اما حتی یک نفر از خانواده هاشون هم نباید تو این اردو همراهشون باشن؟!!!! شاید بعضیاتون بگید که زیادی خشکه مقدس بازی درمیارم ولی اگه کمی انصاف بدین می بینید که لازمه یک اردو گفت و گو و خنده و خوش گذرونیه ،کارهایی که از سرتاپاشون برای دو نامحرم حرامه و محیط اردو با محیط اداره از زمین تا اسمون فرق میکنه. اصلا از قدیم گفتن ادمها رو توی سفر باید بشناسی! حالا چه لزومی داره که زن و مرد نامحرم بدون حضور همسرانشون با هم به سفر برن و همدیگه رو بشناسن اون هم تحت عنوان یکی از ادارات وابسته به ارشاد اسلامی خوزستان!!!!!! من که نمی تونم درک کنم! تازه قضیه وقتی جالب تر می شه که بدونیم این برنامه سفر توی دو مرحله برگزار شده یعنی کاملا میشد یه هفته خانم ها رو بفرستن و هفته بعد اقایون رو ولی چه منظوری درکار بوده که مختلط باشه الله اعلم!
من که می گم اینها همه ش تاثیر اون سالهاییه که وضع فرهنگی کشور به گند کشیده شد و هنوز هم اثراتش باقی مونده و تا کجا ادامه پیدا میکنه خدا می دونه!
البته من گفتم خوزستان ولی احتمالا تو همه استانها هم نظیر این اردو برگزار شده.
ازین غربی ها همه چی بر میاد . هیچی براشون مهم نیست به جز منفعت خودشون. اگه براشون سود داشته باشه می گن باهاتیم و گرنه با دشمنتیم!!! اصلا هم بازی جوانمردانه و ازین جور حرفام تو مرامشون نیست.ما می گفتیم خلیج فارس اونها هم می گفتن باشه پرشین گلف!عربها داد می زنن خلیج عربی ، میگن باشه حق با شماست ، عربین گلف!!! حالا دوتا باهم داد می زنیم و هر کدوم حرف خودمون رو درست می دونیم و کوتاه هم نمی یایم ، می گن چشم اصلا دوتاتون درست می گید یه راه حل اساسی براتون داریم .می گید نه نگاه کنید :
این عکس رو یکی از دوستان البته به درخواست این جانب از گوگل ارت برام فرستاده. دسسستش درد نکنه!واسه تشکر عکس رو از وبلاگ خودش براتون گذاشتم که تبلیغ هم کرده باشم براش ! آخه ما آخر مرامیم چه می شه کرد!
دیگه داره رسم میشه تو کشور که هر وقت یه عده خواستن بشینن دور همدیگه و رفتار یه فرقه یا بهتر بگم فتنه رو بررسی کنن ، یه حادثه!!! کاملا اتفاقی رخ بده و بدون هیچ منظور خاصی یه عده از اصلی ترین افراد گروه رو آسمونی کنه.
حالا این حادثه می تونه گاز گرفتگی روحانی یه مسجد که سردمدار سخنرانی های ضد دراویش تو شهره و همسرش باشه توی طبقه دوم یه مسجد نوساز و مجهز اون هم در حالی که کاملا اتفاقی کامپیوترش هنوز روشنه و کتابهاش وسط اتاق پخشن و اصلا هم مهم نیست که یه نفر چرا نصف شب پای کامپیوترش حس نکرده داره خفه میشه مگه نه ؟!
می تونه هم انفجار یهویی!! تو پایگاهی باشه که توش بچه مذهبی های شیرازی تحلیل فرقه های بهائیت و وهابیت می کردن.
اِ اِ اِ ! چرا چپ چپ داری به این دوتا اسم نگاه می کنی ؟ نبینم تو فکر برقراری رابطه ای بین هموطنان محترم تر از شیعه ی بهائی و وهابی و این حادثه باشی ها!!نه ! ایشالله بزه! همین طور یه دفعه ای یه انفجار تو این پایگاه رخ داده همین طور یه دفعه ای هم یه سوراخ گنده زیر میزی که لوازم شهدا و چهارتا تیر کوچولو روش بوده ایجاد شده. خب لابد یکی از همون تیر ها بوده ! گرمش شده گفته بترکم! حالا چرا بین این همه نمایشگاه شهدا عدل باید تو این نمایشگاه تیره دلش بخواد بترکه خب مگه دست منه؟ دلش خواسته دیگه!
مهم این وسط احترام به عقایده دیگرانه .حالا بقیه به ما احترام نمی زارن و خون ما رو حلال می دونن خب مذهبشونه دیگه نمی شه کاریش کرد ماکه شیعه هستیم باید احترام بزاریم. عزیزم دوست داری ما رو بکشی ؟ باشه گلم بیا بکش ! فقط یه وقت فکر نکنی تو کشور ما آزادی نداری ها! خب!!!!
دِ دِ دِ! باز که داری از حرفای من برداشت انحرافی می کنی . نه جونم ، اصلا خراب کاری ای در کار نبوده . اون مردم بیچاره هم خب عمرشون سراومده دیگه . خدابیامرزدشون.....
انفجار در شیراز ماهیت وهابیت را افشا کرد
مسیحای من سلام
دنیای امروز ما خیلی با دنیای زمان تو فرق نمی کند . هر چند رنگ و لعابش بیشتر است اما هنوز هم دنیا همان دنیا است و مردم همان...
هنوز هم رسم پیغمبر کشی رایج ترین رسم زمان است و آدمیان آنچنان در دنیای خود غرقند که نه تنها چهره مسیح را به یاد نمی اورند حتی خود را هم نمی بینند و نمی دانند آنکه روی صلیب است خود خود خودشان است...
همه از صلح می گویند و اما جنگ راه زندگیشان شده.
پول چیز خوبیست برای جنگیدن !
نام چیز خوبیست برای جنگیدن!
زور چیز خوبیست برای جنگیدن!
عشق چیز خوبیست برای جنگیدن !
قلم چیز خوبیست برای جنگیدن !
اینجا معیار سنجش جنگ است . اینجا دنیاست...
امشب اخبار از حمله نیروهای آمریکایی به شهرک صدر عراق گفت و چه خنده ام گرفت وقتی شنیدم مردم برای حفظ جانشان به مسجدها و مدرسه ها پناه برده اند! آخر مگر این یانکیها برای مسجد و مدرسه احترامی قائلند؟
غربی ها به عراق حمله می کنند و بعد فکر می کنند برای چه!!! برای صبحانه ی فرداشان بیشتر از کشتن انسانها فکر می کنند . جالب نیست!
می بینند کار بدی بود . برمی گردند به کشورهای خودشان . ولی روحشان با جنگ اجین است. نمی شود به عراق برگردند . دنیا چه می گوید ؟! سری می خارانند و فکر بکری به ذهنشان می رسد! جنگ قلم! جنگ اندیشه! توهین! ...
و همان حس خفته پیغمبر کشی در وجودشان زنده می شود و اینبار چون خدا لایق دیدار چهره ی پیغامبرش ندانسته شان پس به نام پیامبر حمله می کنند...
آن هم به محمد...
محمدی که تمام عالم برای اوست...
...
اینها را به تو می گویم نه برای اینکه بخواهم به تو شکایت کنم یا دلت را بشکنم. نه! فقط برای اینکه تو هم همدرد مایی تو نیز صلیب کشیده شده ی دنیا طلبی و جنگ خواهی انسانهایی. تو نیز در انتظار لحظه ی به خود آمدن آدمیانی تا بیاید اذن ظهورت.
مسیحای من دعا کن. دعا کن بیاید روزی که پشت سر فرزند محمد نماز عشق بخوانی و انسان را انسان کنی...
پ ن: من که به عنوان یه شیعه شرمنده م که همیشه بعد از گذشت چندین روز یا حتی ماه از یه چنین توهینی تازه به فکر میافتیم بد نیست یه موضعی هم بگیریم!!!