اللهم عجل لولیک الفرج
یکی از دوستان می گفت : یه روز توی یه جلسه هفتگی نشسته بودیم.
این جلسه هر هفته جمعه ها صبح برگزار میشد.حاج آقا برامون حرف میزد . گفت:هفته دیگه امام زمان میاد.
میخواستیم بخندیم
خیلی عصبی شد.
گفت: دارم جدی میگم! چرا میخندید؟
گفتم :حاجی امام زمان خودشون هم نمی دونن کی باید ظهور کنن
گفت: من دارم بهت میگم هفته آینده میاد. آماده باشید!خیلی اون روز سخته.خودتونو آماده کنید.
خلاصه خیلی قاطع حرف میزد جوری که دیگه هممون باورمون شد.
گفت :اگه هفته دیگه نیومد هرچی میخوایید بهم بگید!برید آماده بشید.
خلاصه هممنون ترسیدیم
اون هفته خیلی مواظب خودم بودم و کارم. همش منتظر آقا بودم...
روز موعود رسید
ولی نیومد
رفتیم جلسه.بهش گفتیم :چرا الکی گفتی؟
گفت: دیدید این هفته چطور منتظر آقا بودید؟ هر هفته باید اینجوری منتظر باشید. هر ثانیه باید اینجوری منتظر باشید.
گفت: اگه اینجوری منتظر هستید جزء منتظران اقا هستید!
نمیدونستیم چی بگیم. فقط برا خودمون متاسف شدیم.
یاد حاج آقا ابوالقاسمی بخیر.
آقا سلام
امروز دلم هواتون رو کرده . می خواستم باهاتون حرف بزنم. می دونم که احتیاج به نوشتن نیست ولی اینجوری به دل خودم بیشتر میشینه.
دوست دارم داد بزنم . دوست دارم همه بدونن دوستت دارم ولی چه فایده من بی جنبه، زودی گرفتار ریا می شم. لعنت به من که حتی اختیار دل خودم رو هم ندارم.
آقا جون یه جمعه دیگه مونده. می گن تو یکی از جمعه های ماه رمضون میای. آقا دعا کن همین جمعه باشه. بالاخره دل تو پاکتر از منه، شاید خدا دعای تو رو قبول کرد. می دونم ارزش ندارم خودت رو برام خسته کنی ولی خوب مطئن هم هستم که بزرگواری تو خیلی بیشتر از این حرفاست. خودت و کرمت! اگه خواستی آسمونیم کن. باشه!
آقا جون حواست به رهبرم هم باشه. نکنه یه وقت دلش بگیره! تو رو خدا هواشو داشته باش.
آقا قربونت برم دلم واسه خودم تنگ شده. من کوچولو، همون که پاک و بی گناه توی قنداق سفید آروم خوابیده بود. همون که با آسمون فاصله ای نداشت. همون که یه روزی فکر می کرد تا شهادتش خیلی نمونده. همون که اول هر کارش یه یا زهرا می گفت. همون که... همون که... ه ه ه ه ..
من رو به خودم برگردون...
نیمه شعبان هم تموم شد و من هیچی ننوشتم.
نوشتن تنها کاریه که از دست من برمیاد و من انجامش ندادم . درگیر عروسیه اقوام بودم و از جشن میلاد آقا جا موندم. بی سعادتی یعنی همین دیگه!
دلم واسه خودم می سوزه . دعام کنین
عطر جمعه بر دلم روانه شد نیامدی
شعرهای خستهام بهانه شد نیامدی
انقلاب اشک و سنگ، حاصل غریبی است
اشکهای مادران ترانه شد نیامدی
رهبرم دلش گرفت، بغضهای ما شکست
آتش دل زمین ،زبانه شد نیامدی
در زمان ما فقط ، قصه ای زعشق ماند
حرفهای آشنا فسانه شد نیامدی
آه ای امید صبح ، باز در غروب شهر
عطر جمعه بر دلم روانه شد نیامدی...
شعر از : شاهد
باز قطره قطره اشک
چشمهای تو ز یاد بردهاند
پای هر نگاهشان ،دلم،
دخیل شمع بسته است.
شعر از شاهد
13/2/83
و مثل گنجشکهای لب پنجره، درختهای پر میوه را، به طمع تکه نان پسمانده اهل خانه، رها کردیم و از یاد برده ایم که ما صاحب داریم و صاحب عاشق است و عاشق عزت معشوق را خواهد، به هر قیمتی که باشد.
و جمعه ها که غصه های دل زیاد می شود، نشانه حضور اوست. که دل بی اختیار چشم دنیا بین، در انتظارش، غم ، ناله می کند.
و باز این ماییم که حجاب روی محبوب می شویم.
بندگی عرضه می خواهد. عبد باش و پادشاهی کن. که ارباب آن چه دارد، آن توست...
*****
نمی دونم تو این روزا دل کدومشون گرفته تره: مادرهایی که بچه از دست دادن یا بچه هایی که مادر؟ واسه هر دوتاشون دعا کنیم.
هفته پیش توفیقی شد و برای اولین بار تو عمرم رفتم زیارت آقا علی بن مهزیار اهوازی. می شناسید که؟ از نواب خاص امام زمان بودن.
یک گنبد آبی که آدم رو یاد جمکران مینداخت و یه دیوار که روش با خط بسیار درشت جمله ای از امام زمان نوشته شدن بود که خطاب به علی بن مهزیار فرمده بودن : چرا انقدر دیر اومدی من خیلی وقته که انتظار تو رو میکشم!
فکر کن! آقا با تمام بزرگیشون منتظر علی بن مهزیار بوده ! وای چه توفیقی! کسی که این همه ادم منتظرشون هستن، خودشون منتظر دیدار علی بن مهزیار بودن. اون وقت ما فکر میکنیم آقا اونقدر دوره که حتما باید با بزرگترین و جدیدترین سیستم های صوتی صداشون بزنیم تا صدامون رو بشنون
امسال بهار ایرانی همراه شده با بهار عربی. این خودش یه وحدته. مگه نه!
امسال فروردین بوی گل محمدی میده. بوی عشق ، بوی مهربونی!
پارسال سال پیامبر بود و متاسفانه ما نتونستیم اونجور که در توانمون بود نام محمد رو گرامی بداریم.
ولی ای کاش امسال محمدی تر از پارسال باشیم!
ای کاش نخوایم که امسال هم کعبه رو با گلاب گلهای قمصر خوشبو کنیم و کعبه از عطر حضور گل نرگس پر باشه!
ای کاش نخوایم که امسال هم پرده رو زری دوزی کعبه رو نو کنیم که کعبه تو دلش منتظر ردای مهدیه!
ای کاش نخوایم که امسال هم فریاد بزنیم : انرژی هسته ای حق مسلمه ماست. و بیاد اون که تمام حقهای مسلم رو به صاحبشون میده!
ای کاش امسال یکی از ته دل داد بزنه : اللهم عجل لولیک الفرج!
و خدا هم دلش به حال او بسوزه و ...
حتما تا حالا آدمهایی رو دیدین که از خدا طلب وصال میکنن و خدا هم دعاشون رو جواب میده. این جور آدما به درجه ای از اخلاص میرسن که دنیا با تمام بزرگیش واسشون تنگه. نه که بقیه رو دوست نداشته باشن ، ولی خدا رو بیشتر دوست دارن. خوب خدا هم بیشتر دوستشون داره!
میرن پیش خدا.
و اونوقت ما میمونیم و غم فراقشون.
میگن غم هجر هم از امتحانهای الهیه. ولی من میگم این عادلانه نیست. آخه خدا چطور راضی میشه اونی رو که از همه با اخلاصتره رو پیش خودش ببره و بعد بقیه آدمهایی رو که تو ایمان و اعتقاد به گرد پای اون هم نمی رسن با غم فراق که سختترین غمهاست امتحان کنه؟
این واقعا برای من یه سؤال بزرگه!
آخه این دل ما مگه چقدر تحمل داره؟ آخه ما که می دونیم امتحان نداده مردودیم ، مگه میشه خدا ندونه؟ پس لا یکلف الله نفس الا وسعها چی میشه؟
دیروز حاج آقا پناهیان تو تلوزیون حرف جالبی زد. میگفت تمام عالم دارن به ظهور آقا امام زمان کمک میکنن، حتی آمریکا و اسرائیل. اونا با ستمهاشون دارن دنیا رو پر از جور میکنن و همین باعث شده که مردم دنیا ته قلباشون به دنبال یه منجی بگردن.
تنها کسایی که امر فرج رو به تاخییر میندازن ماییم.
مایی که ادعای پیروی اهل بیت رو داریم، مایی که خودمون رو منتظر میدونیم.
میدونید چرا؟ چون بقیه دنیا دنبال منجی میگردن و ما میگیم که این منجی امام ماست. پس انتظار دارن که خصوصیاتش رو تو ماهم ببینن. اما...
با کشوری رو برو میشن که ادعای اسلامیت داره ولی اسلامی نیست. مردمش محرمها تو سر و کله خودشون میزنن اما بقیه سال حسینی رفتار نمی کنن. شب نیمه شعبون عروسی میگیرن به میمنت میلاد آقا و چنان مجلسی به پا میکنن که حتی خودشون هم بعداً روشون نمیشه فیلمش رو ببینن....
آیا واقعاً ما منتظریم؟!!!!