• وبلاگ : شاهد
  • يادداشت : دزفول؛ دژ مقاوم
  • نظرات : 1 خصوصي ، 22 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    سلام
    جوري نوشته بوديد که همه ي کلماتت بوي درد ميداد و معلوم بود کسي اين حرفها رو مينويسد که خودش از همين جنس است و همه دردهايش را چشيده است
    بسيار عالي و عميق بود....چقدر اين پستتون رو دوست داشتم
    پاسخ

    سلام . نوشتم درد ارث مادرم بود ... که همچون سايه ي او بر سرم بود.... خوشحالم که دوست داشتيد . ان شاءالله اين هفته تشريف بياريد انجمن