فولدر قرآن را باز می کنم و تراک به تراک اجرایش می کنم ، آن هم فقط با یک دابل کلیک!
کاش این دابل کلیک را روی تمام زندگی ام تعمیم می دادم و می شدم آنچه تو می خواهی....
خدائیش عجب صبری داری خدای من! این همه آدم بسازی و بعد هم جلوی چشمت راست راست بزنند زیر خدائی ات!
چقدر قسم می خوری تا حرفهایت را جدی بگیریم
این یعنی اینکه می دانی ما خیلی هم چیز شریفی نیستیم و روی حرفمان حسابی نیست وگرنه همان یک قول روز الستمان کافی بود دیگر!
هی داد می زنی: "یا ایها الانسان " گوش کنید ... هی! " یا ایها المؤمنون" لااقل شما گوش کنید! ...
... و ما مثلا مؤمنان که هر روز و هر روز حرفهایت را می خوانیم...
می شنویم...
صدای زنگ موبایلمان حرفهای توست ...
اول برنامه هایمان حرفهای توست ....
و تازه، تازگیها مراسم می گیریم برای خواندن حرفهایت در حد جشن های 2500 ساله ...
اما .. شرمنده... وقت نداریم گوش کنیم !
شاید وقتی دیگر...
به دنبال جسارت شاهین نجفی(بخوانید نجسی!)، از خواننده های رپ،در ترانه ای به اسم "نقی"، به امام هادی (ع) حکم ارتداد او توسط آیت الله صافی صادر شد.
س: بسمه تعالی. متاسفانه چندوقتی ست که عده ای اجیر شده که عمدتا از ضدانقلاب خارج از کشور می باشند، در روی فضای اینترنت در سایتها و وبلاگ های خود، به راحتی به امام مظلوم ما امام هادی علیه السلام اهانت و جسارت می کنند( طراحی جوک، کشیدن کاریکاتور، فحاشی، درووغ بستن و ...) حکم این افراد چیست؟
ج: چنانچه اهانت و جسارت به حضرت نموده باشند مرتدند. والله العالم. 1 جمادی الثانیه 1433
الهم العن هم جمیعا....
پ ن : سلام بر امام هادی (علیه السلام)
پ ن2: جنبش وبلاگی دفاع از مقدسات
می خواهم روضه بخوانم .......... برای شما بانو ..... برای شمائی که رمز زندگی ام هستید ..... برای شمائی که فاطمیه تان گذشت و من هنوز دعوت روضه هایتان نشده ام ........ ولی من دست بردار نیستم ... راهم ندهید به زور می آیم .... اصلا همین جا را می کنم عزاخانه تان .... خودم روضه می خوانم و اشکهایم سینه می زنند ....
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیکِ یا فاطمه الزهرا ...اشک اشک اشک
السلام علیکِ یا فاطمه ای که جدا شده از بدیها بودی و بدی ها سقیفه راه انداختند تا جداتر شوند از خوبی هایت ....
السلام علیکِ یا مظلومه ای که فدک تا آخر دنیا فریاد می زند مظلومیتت را .....
السلام علیکِ یا بنت الرسول الله ... یا أم ابیها .... باید عرب باشی ، یا با عرب ها زندگی کرده باشی تا بدانی در میان مردان امتت بلند بلند قربان صدقه ی دخترت رفتن یعنی چه .... خدایا همین یک قلم برای تا ابد بر فاطمه بالیدن کافی ست ... چرا نفهمیدند؟ .. اشک اشک اشک
باور نکن تنهائیت را ... من در تو پنهانم تو در من .... از من به من نزدیکتر، تو ...از تو به تو نزدیکتر، من...باور نکن تنهایی ات را....
تا یک دل و یک درد داریم .... تا در عبور از کوچه ی عشق بر دوش هم سر می گذاریم ....اشک اشک اشک ... آه کوچه کوچه کوچه ....
این روزها هر چیز هر حرف برای اشک های من نشانه است .... نشانه ای که سریع می رساندشان تا ... کوچه ...
باور کنید درد پهلو را می شود تحمل کرد ... باور کنید کبودی دست را می شود تحمل کرد ... باور کنید زجر سیلی را می شود تحمل کرد ... اما .... محسن دیگر تکان نمی خورد ... اشک اشک اشک .....
داشتی با طپش کوچه اذان می گفتی .... حیف شد گوش زمان لایق این شعر نبود(شاهد)
و سیعلـــم الذین ظلمـــــوا أی منقلب ینقلبــــون...
پ ن:این روزها روزی چند مرتبه با خود فریاد می زنم ... باید برای مولا بمیرم ... همین
سلام بر امام هادی(ع) ....
سلام بر شمایی که بر تارک علم ایستادید و با تمام کودکی معجزه ی علم خدا را به رخ اعصار کشیدید...
سلام بر شما که مظلومانه و عارفانه از پس تبعیدها و زندان ها ، عطر دلانگیز علی دوستی را بر مشام جهانیان چشاندید و دنیایمان را آرام آرام مهیای مهدی(عج) نمودید....
هنوز هم که هنوز است عالمان اقتصاد و ارتباط درمیمانند درک عظمت "شبکه وکلای شیعه" ی شما را ... طرحی که در کمال دقت و ظرافت و عظمت به تصویر می کشد چگونگی ارتباط مسلمانان با امام غایب را .....
بی هیچ لیاقتی اذن دخول دادید من کمترین را در فضای سامرایتان .... آنجا که زخمی هجوم شغالان بود و اولین بار بود که در بارگاه یکی از اولاد پیغمبر به جای اشک، خشم را حس می کردم .... ذره ذره ی وجودم خشم بود و دندان به هم می ساییدم و ذکر طواف حرمتان " مرگ بر آمریکا " می گفتم زیر لب....
آخر مگر می شد حرم امامانم را ویران ببینم و سرداب موعودم را خاکی زیارت کنم و بی خیال السلام علیک بگویم و دعای فرج بخوانم؟ ... بخدا که چنین دعای فرج خواندنی صد سال سیاه هم به آمین نخواهد رسید ....
مصلحــت نیست که از خود جنمی رو سازیـــم
یا که آرامــــش خـود را به خطـــــــر اندازیم
خـون یک عـده مسـلـمان به زمیـن می ریزنــد
مصلحــت نیست که حرفی به میـان اندازیــــم
دل آقـــا چو شکســتــند خودش می آیـــد!!!
مصلحــت نیست که اسبی به دفاعش تازیـــــم
حـرم امــن امـامـان که شـــده ویـــــــــرانـه
مصلحـت نیست که مـا تفرقـه ای درسازیـــــم
آخـر این مصلحت اندیشی ما حــدّی داشــت!
اُف به این شیعه ی نابــی که به آن می نازیـــم
این روزها خفاشان روزگار به خیال خام خود قصد توهین به ساحت مطهر شما را دارند ... و از یاد برده اند سالهای سال پیش از آنها پول دارترها و زوردارترها نتوانستند در برابر جبروت الهی شما قد علم کنند ....
ای مگس عرصه ی سیمرغ نه جولانگه توست .... عِرض خود می بری و زحمت ما می داری!
تاریخ از یاد نخواهد برد آن همه جان کندن های متوکل عباسی را برای هتک حرمت والای شما... که نتیجه ای جز خواری و زبونی بیش از پیش خودش در بر نداشت ....
این روزها که کاریکاتورهایشان جولان می دهد فضای مجازی را .... خوب می دانیم از ترسی ست که دنیای واقعی شان از شکوه شما دارد ....
خوب می دانیم این نوچه های دجّال، شاخک هایشان خطر روشدن نامردی شان را خبر داده که این گونه بر جدّ مهدی ما می تازند ....
غافل از آنکه:
" یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ وَلَوْ کَرِهَ الْکَافِرُونَ"صف آیه 8
اصلا به روی خودمان نمی آوریم این همه نقل و سند تاریخی را که می گویند پیامبر در بستر بیماری قلم و کاغذ خواستند و آن یک نفر گفت هذیان می گوید .....
اصلا به روی خودمان نمی آوریم نص صریح قرآن است که پیامبر (ص)« لا ینطق عن الهوی» ست....
اصلا به روی خودمان نمی آوریم که علی (ع) غصه دار و نالان غسل می داد پیکر ختمی مرتبت را و آقایان به شیوه ای کاملا دموکراتیک در حال فراموش کردن غدیر بودند .....
اصلا به روی خودمان نمی آوریم کوچه های مدینه دستهای بسته ی علی را دیدند .....
خیلی چیزهای دیگر را هم به روی خودمان نمی آوریم ....اما ....
آخر .... چطور به روی خودمان نیاوریم سیلی را ... آتش را ... میخ را ....
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله :
أنا و علی أبوا هذه الأمة
بابای خودم مرا نگه دار ...... یک روز به کار خواهم آمد
غدیر عید ولایت و بیعت دوباره با مولا.... گویند 120 هزار نفر "بَخّـِـن بَخّـِـن" گویان با علی دست بیعت دادند که اهالی سقیفه اولینشان بودند .... الهی عاقبت به خیرمان گردان.
با علی در بدر بودن شرط نیست .... ای برادر نهروان در پیش روست
" هان مردمان! در قرآن اندیشه کنید و ژرفی آیات آن را دریابید و بر محکماتش نظر کنید و از متشابهاتش پیروی نمایید. پس به خدا سوگند که باطن ها و تفسیر آن را آشکار نمی کند مگر همین که دست و بازوی او را گرفته و بالا آورده ام و اعلام می دارم که: هر آن که من سرپرست اویم، این علی سرپرست اوست. و او علی بن ابی طالب است؛ برادر و وصی من که سرپرستی و ولایت او حکمی است از سوی خدا که بر من فرستاده شده است.
هان مردمان! همانا علی و پاکان از فرزندانم از نسل او، یادگار گران سنگ کوچک ترند و قرآن یادگار گران سنگ بزرگ تر. هر یک از این دو از دیگر همراه خود خبر می دهد و با آن سازگار است. آن دو هرگز از هم جدا نخواهند شد تا در حوض کوثر بر من وارد شوند.
هان! بدانید که آنان امانتداران خداوند در میان آفریدگان و حاکمان او در زمین اویند.
هشدار که من وظیفه ی خود را ادا کردم. هشدار که من آن چه بر عهده ام بود ابلاغ کردم و به گوشتان رساندم و روشن نمودم. بدانید که این سخن خدا بود و من از سوی او سخن گفتم. هشدار که هرگز به جز این برادرم کسی نباید امیرالمؤمنین خوانده شود. هشدار که پس از من امارت مؤمنان بر کسی جز او روا نباشد." (حضرت محمد (ص) - خطبه ی غدیر)
بـر خاطره ی زمان طراوت بارید
بر کام جهان دمی حلاوت بارید
رشکی به دل تمام دریاها شد
آن خم که براو ابر ولایت بارید
(شعر از شاهد)
ای شرط قبول عشق و ایمان
تفسیر مبشرات قرآن
تو حضرت حیدر غدیری
ما را برسان به دست باران
(شعر از شاهد)
چقدر دلم تنگ شده است برای مردانی که انگار به نامحرم آلرژی داشتند و چشمانشان ناخودآگاه سلولهای زمین را می شمرد....
چقدر دلم تنگ شده است برای آن روزهایی که بچه بودیم و حاج آقا برایمان مسابقه می گذاشت و می گفت : "هرکی جواب رو بلده دستش بالا " و من کودکانه و با تعجب می پرسیدم :"حاج آقا شما که سرت پایینه چطور ما رو می بینی" و او جواب می داد : " ما حاج آقاها دوتا چشم هم روی عمامه مان داریم" و من باورم می شد .... و این روزها دلم می گیرد از حاج آقا هایی که زق زق در چشمت نگاه می کنند و حتی اجازه پلک زدن را هم از چشمت می گیرند .... دوست دارم داد بزنم " چشمم درد گرفت مؤمن! سرت را بنداز پایین!"
چقدر دلم تنگ شده است برای مردانی که "تو" خطابم نمی کردند....
چقدر دلم تنگ شده است برای مردانی که یقه شان آخوندی بسته بود!
و چقدر حالم گرفته می شود از اینهایی که ابروهایشان باریک تر از خواهرشان است ....
چقدر دلم تنگ روزهایی ست که ریش جذبه داشت .... حرمت داشت .... مقدس بود....
و چقدر دلخورم از ریش هایی که "هو هو " می کنند و هی دراز می شوند، یعنی که صاحبم یک پا شاعر است برای خودش! ...شاعر هم زمانی حرمت داشت ... یادش بخیر....
کم کم دارم می فهمم دچار پیری زودرس شده ام . موهای دلم سفید شده و دندان های احساسم یکی یکی می افتند ... راستی دندان مصنوعی سراغ ندارید؟
امشب شب تولد زمینه...
زمین ... همین زمین خاکی معصوم مظلومی که سالهای ساله شاهد اومدن و بودن و رفتن ما آدماست.
تا حالا پیش خودتون فکر کردین که زمین در مورد ما چی فکر می کنه؟ چه احساسی داره وقتی موقع عصبانیت محکم مشتمون رو روی سینه ش می کوبیم و دق دلیمون رو روی اون خالی می کنیم؟ یا چطور نگاهمون می کنه وقتی صاف صاف روش راه می ریم و پابرهنه می پریم وسط ذکر گفتنش و گناه می کنیم؟
آها اصلا بیاید یکم روشنفکر بازی دربیاریم و از این زاویه به موضوع نگاه کنیم! زمین چه حسی داره وقتی به زور دلش رو سوراخ می کنیم و نفتش رو بیرون می کشیم و بعد آشغالامون رو خیلی با کلاس تحویلش می دیم؟
اگه با معیارهای ما زمینیا بخوایم مسئله رو بررسی کنیم فکر کنم خیلی وقت پیش باید زمین از زمین بودن خودش استعفا می داد اما زمین ما آسمونی تر از این حرفاست.... رو حرف خداش حرف نمی زنه ..... خدا بش گفته زمین باش پس با عشق، عاشق زمین بودن خودشه.
بیاید یکم زمین باشیم.
اعمال شب و روز دحوالارض فراموش نشه. دعامون کنید
من نوشت های اعتکاف:
پریدم تو بغلت... نه! حس می کنم هنوز تا رسیدن به تو خیلی فاصله دارم.بگیر دستمو! پای دلم گیره...
اشک های من صحن آسمون هفتمت رو هم می شوره...آه...آب...
گفتی نخارونی خودت رو و من نفهمیدم که چه فکرهایی تا حالا قلقلکم می دادند... روحم چقدر می خاره!...
تمام خودم را سپردم به دستت...
خوبی؟ دلم برای تو تنگ است ای خدا... پای غزل کنار تو لنگ است ای خدا
اگه تموم عالم دست به دست هم بدن که نه!...حتی اگه یکیشون هم همت کنه و منو دعوت کنه به گناه، می پذیرم. آخه اینم بنده ست که تو داری؟!
از دست خودم خسته شدم...
میام. یه قدم سه روزه برمی دارم به سمتت و خودم رو پرت می کنم تو بغلت. دستمو بگیر... بذار این قدم هام اونقدر بلند باشه که وقتی پشت سرم رو نگاه کردم، از سرزمین خودم چند سال نوری فاصله داشته باشم...
چه لذتی داره نوشته ای که مخاطب خاصش تو باشی: یا الله.
خستگی تا تمام من جاریست *** امشب از خسته بودنم سیرم
تابفهمم که حکمت من چیست *** با خدا میز گرد می گیرم
(شعر از شاهد)
پ ن1: میلاد مولا علی (ع) پیشاپیش مبارک.
پ ن2: مواظب خودت باش...