سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مسابقه بزرگ وبلاگ نویسی انقلاب ما
اسلام را چنان وصف کنم که کس پیش از من نکرده است . اسلام گردن نهادن است و گردن نهادن یقین داشتن ، و یقین داشتن راست انگاشتن ، و راست انگاشتن بر خود لازم ساختن ، و بر خود لازم ساختن انجام دادن ، و انجام دادن به کار نیک پرداختن . [نهج البلاغه]

شاهد


به این عکس نگاه کنید...

فکر میکنید اینجوری تا چند سال دیگه به چشم انداز بیست ساله نظام میرسیم؟

اینکه تمام مردم یک جامعه تیاز به علم و دانش رو درک کنن و هر کس تا اونجایی که در توانشه به سمت اون پیش بره  ، نعمتیه که دعا میکنم خدا به ملت ما ارزونیش کنه! وگرنه تا قیامت هم که چشم انداز بیست ساله رو تمدید کنیم بهش نمی رسیم که نمی رسیم...



شاهد ::: یکشنبه 85/9/5::: ساعت 5:24 عصر


اگه کسی با خوندن این شعرها بهش برخورد و حس کرد یه جاهایی دارم بهش طعنه می‌زنم ، اصلا انتظار عذرخواهی نداشته باشه . چون این حرفا درست وقتی از زبون من بیرون اومد که دلم حسابی آتیش گرفته بود. اون هم از طرف کسایی که بهشون امید بسته بودم. پس اگه کسی ناراحت می‌شه باید کمی تو کارهاش بیشتر فکر کنه چون حتما یه جایی دل یکی مثل من رو شکونده...

 

اتل متل بسیجی ...

 

اتل متل بسیجی

همونکه بی‏قراره

از نامروتی‏ها

هزارتا قصه داره

 

یه روز یه اسبی داشت و

یه سنگر قشنگی

عکس امام و قرآن 

روی دوشش،تفنگی

 

دلش پر از غصه شد

جنگ که به آخر رسید

غصه و درد و رنجش

یکی یکی سر رسید

 

کبوتر عشق اون

توجماران لونه داشت

وقتی امام رو می‏دید

هیچ آرزویی نداشت

 

از وقتی که امام رفت

دلش پیش علی موند

سرود عاشقی رو

تو دشت رازقی خوند

 

تموم آرزوهاش

لبخند رهبرش بود

اسم آقا مثل گل

تو باغ باورش بود

 

تا اینکه نامردما

دوباره سر رسیدن

این بار به شکل یک دوست 

به جنگ اون دویدن

 

یواش یواش حجاب رو

از دخترا گرفتن

اون پسرای خوب رو

از مسجدا گرفتن

 

می‏گفتن ایران اما 

آمریکا رو می‏خواستن

نامردا از پشت سر

خنجرا رو می‏کاشتن

 

چفیه‏های جنگی رو

یه تیکه پارچه خوندن

به جای تکبیر ، اونا 

سوت و کف و نشوندن

 

بسیجی رو می‏زدن

اون آدمای نامرد

بش می‏گفتن :دیوونه!

برو، به جبهه برگرد

 

بش می‏گفتن: شماها

طالب جنگ و خونید

می‏خواید که شادی ها رو

از دلمون برونید

 

بسیجی غصه می‏خورد

غصه دلش رو می‏کشت

اما بازم دردشو

به هیچ کسی نمی‏گفت

 

 

آخر یه روز ناله زد

دلش کتک خورده بود

آخه چشم آقا رو

گریه کنون دیده بود

 

آقا به فکر اون بود

چفیه به گردن انداخت

تو قلب اون بسیجی

یه شور تازه انداخت 

 

از اون به بعد وقتیکه

بسیجی غصه داره

با یک نگاه به رهبر

خستگی در میاره

 

تو چشمای رهبرش

ائمه رو می‏بینه

از خدا خواسته هیچ‏وقت

داغ اون و نبینه...

 

                             ( عقل کل) منظور همون شاهد



شاهد ::: پنج شنبه 85/9/2::: ساعت 4:32 عصر


ایام ولادت حضرت معصومه ست. دلم هوای امام رضا کرده. این شعر رو پارسال که مشرف شده بودم گفتم:

 

مرا به خویش بخوان ، ای تمام خوبیها

که خوب می‏شود اینجا زخویش خالی شد

 

فدای پنجره فولاد تو ، دخیل می‏بندم

دلی که در همه جایش خشوع ساری شد

 

و آب معنی پاکی ز نور بی حدٌت

که در نهایت عرفان به کام جاری شد

 

میان صحن تو آنجا که آب می دادند

لبم به جام طلایی رسید و باقی شد

 

تمام فاصله‏ها را به عشق پیمودم

و در کنار ضریحت غمم فراری شد

 

سوار اسب سپیدی که می‏رسد از راه

برای دیدنش اینجا ‏، دلم گواهی شد

 

نگاه گر بنمایی ز خویش می‏میرم

که با غبار حریمت دلم بهاری شد

 

همیشه نام تو را عاشقانه می‏بردم

خدا کند تو بگویی، که عشق کاری شد

شعر از شاهد

4/5/84 ("1:47)

و

27/5/84



شاهد ::: سه شنبه 85/8/30::: ساعت 7:24 عصر


امروز از اون روزاییه که تو دلم بارون میباره. از صبح دلم گرفته. عصبانیم و به همه می پرم. هر چند لحظه یه بار نگاه به عکست میکنم و بعد سرم رو میندازم پایین. طاقت نگاهت رو ندارم. شرمندگی سرتا پام رو گرفته . من کجا و تو کجا! دلم عجیب تنگته.

جدایی خیلی سخته ...

دست و دلم به شعر نمیره. تا حالا غمهام رو با شعر درمون میکردم و نمیدونم چه حکمتیه که غم تو رو باید تنهای تنها تحمل کنم. حتی شعر هم تناهم گذاشته. نمیاد که نمیاد....

می دونم که با تموم بدیهام دوسم داشتی و نمیدونم که چرا تنها رفتی...

...

..

.....

سلام برسون.



شاهد ::: سه شنبه 85/8/30::: ساعت 1:48 صبح


اتل متل توتوله
عدل علی چه جوره؟
راستی میشه عدالت
باز بزنه جوونه؟

یکی چشاش بارون و
یکی پولاش پاروه
یکی داره میمیره
منتظره داروه...

یکی شبا سرش رو
گشنه زمین میزاره
اون یکی بس که خورده
نمیتونه بخوابه !

یکی باباش رئیسه
راحت می‏ره اداره
اون یکی بیکاره چون
بند«پ» رو نداره!

یکی واسه تعطیلات
کیش رو قبول نداره
یکی برای کفش
بچه‏ها پول نداره!

یکی سه چارتا خونه
اون بالای شهر داره
یکی اجاره خونه‏ش
مونده ، ولی نداره

یکی با رأی مردم
شده رئیس و حالا
نمیبینه کسی رو
ازون بالا بالاها !

یکی چونکه رئیسه
حق داره که بدزده!
قاون تو این موارد
انگاری هیچ نگفته!

یکی با ریش و تسبح
پشت میز اداره‏ست
خونه، ماشین و موبایل
پیشکشیه اداره‏ست!

یکی بی ریش و تسبیح
ملیونر عالمه
فکر نکنی که خسته‏ست
اینجور پولا راحته

تو این میون یکی هم
دردا رو خوب می‏فهمه
اونیکه هشدار میده
آره! بازم رهبره

کاشکی ما هم بفهمیم
چی میگذره دورمون
راه و مرام علی
کاشکی بیاد بینمون...

شعر از : شاهد



شاهد ::: چهارشنبه 85/8/24::: ساعت 10:50 صبح


این متن رو یه دوست هندی برام فرستاده . خیلی با معنیه . حیفم اومد شما نخونیدش...

ENCOURAGING ENCOUNTER WITH THE WISDOM OF ALL AGES:GOD

God :     Hello. Did you call me?

Me :     Called you? No. Who is this?

God :    This is GOD. I heard your prayers. So I thought I will chat.

Me :     I do pray. Just makes me feel good. I am actually busy now. I am in the midst of something.

God :    What are you busy at? Ants are busy too.

Me :     Don"t know. But I can"t find free time. Life has become hectic. It"s rush hour all the time.

God :    Sure. Activity gets you busy. But productivity gets you results.  Activity consumes time. Productivity frees it.

Me:     I understand. But I still can"t figure out. By the way, I was not expecting YOU to buzz me on instant messaging chat.

God:    Well I wanted to resolve your fight for time, by giving you some clarity.  In this net era, I wanted to reach you through the medium you are comfortable with.

 

 

Me:     Tell me, why has life become complicated now?

God:    Stop analyzing life. Just live it. Analysis is what makes it complicated.

Me:     why are we then constantly unhappy?

God :    Your today is the tomorrow that you worried about yesterday. You are worrying because you are analyzing. Worrying has become your habit. That"s why you are not happy.

 

Me :     But how can we not worry when there is so much uncertainty?

God:    Uncertainty is inevitable, but worrying is optional.

Me:     But then, there is so much pain due to uncertainty.

God:    Pain is inevitable, but suffering is optional.

 

 

Me:     If suffering is optional, why do good people always suffer?

God:    Diamond cannot be polished without friction. Gold cannot be purified without fire.  Good people go through trials, but don"t suffer.   With that experience their life become better not bitter.

Me:     You mean to say such experience is useful?

God :    Yes. In every term, Experience is a hard teacher. She gives the test first and the lessons afterwards.

 

Me:     But still, why should we go through such tests? Why can"t we be free from problems?

God:    Problems are Purposeful Roadblocks Offering Beneficial Lessons (to) Enhance Mental Strength. Inner strength comes from struggle and endurance, not when you are free from problems.

Me:     Frankly in the midst of so many problems, we don"t know where we are heading.

God :    If you look outside you will not know where you are heading. Look inside.  Looking outside, you dream. Looking inside, you awaken. Eyes provide sight.   Heart provides insight.

 

 

Me:     Sometimes not succeeding fast seems to hurt more than moving in the right direction.  What should I do?

God:    Success is a measure as decided by others. Satisfaction is a measure as decided by you. Knowing the road ahead is more satisfying than knowing you rode ahead. You work with the compass. Let others work with the clock.

 

 

Me    :         In tough times, how do you stay motivated?

God:    Always look at how far you have come rather than how far you have to go. Always count your blessing, not what you are missing.

 

 

Me:     What surprises you about people?

God:    When they suffer they ask, "why me? When they prosper, they never ask "Why me" Everyone wishes to have truth on their side, but few want to be on the side of the truth.

Me:     Sometimes I ask, who I am, why am I here. I can"t get the answer.

God:    Seek not to find who you are, but to determine who you want to be. Stop looking for a purpose as to why you are here. Create it. Life is not a process of discovery but a process of creation.

Me:     How can I get the best out of life?

God:    Face your past without regret. Handle your present with confidence. Prepare for the future without fear.

Me:     One last question.  Sometimes I feel my prayers are not answered.

God:    There are no unanswered prayers. At times the answer is NO.

Me:     Thank you for this wonderful chat.  I am so happy to start the day with a new sense of inspiration.

God:    Well. Keep the faith and drop the fear. Don"t believe your doubts and doubt your beliefs. Life is a mystery to solve not a problem to resolve. Trust me. Life is wonderful if you know how to live.

 

 


 



شاهد ::: یکشنبه 85/8/21::: ساعت 2:28 عصر


بسم الله الرحمن الرحیم

تحلیلی بر حکم اعدام صدام

 

با سلام

 

من مثل بقیه! اصلا از حکم صدام خوشحال نشدم. علی رغم اینکه خودم بچه خوزستان هستم و جنایات صدام را از نزدیک به چشم دیده ام.

 

چرا صدا و سیما و مطبوعات کمی تامل نکردند؟ فتنه شیعه کشی در عراق و مظلومیت شیعه کی باید تمام شود؟ چرا پرونده قتل عام 140تا150 نفرشیعه باید به اصرار امریکاییها اول رو شود؟ صدام چند نفر از اطرافیان و اقوام خود را به قتل رساند؟ اصلا چرا بخاطر جنگ با ایران و اعراب محاکمه نشد؟ آیا صدام اقدام به قتل عام سنی ها نکرده بود؟ آیا مگر مردم حلبچه اقوام رئیس جمهور عراق نیستند چرا کوچکترین اشاره ای به آن نشد؟ چرا بخاطر حمله به ایران و قتل عام و بمباران مردم بی گناه شهرهای ایران محاکمه نشد؟ چرا صدام بخاطر جنایاتی که در حمله به کویت مرتکب شد هیچ سوالی از او پرسیده نشد؟ تمام جنایات صدام بخاطر جنگ با ایران و کویت و امریکا بوده چرا اصل قضیه مطرح نشد؟ و امریکایی ها اصرار دارند به جرم شیعه کشی حکم اعدام صادر شود؟

 

همه اینها یک سناریویی از پیش تعیین شده و برنامه ریزی شده توسط آمریکا جهت بهم ریختن ثبات در عراق است سناریویی که به محبوبیت بوش در آستانه انتخابات کمک خواهد کرد. صدام فقط بخاطر شیعه کشی حکم اعدام برایش صادر شد. و ما همه میدانیم که پس از اعدام صدام براحتی تاریخ را جعل کرده وصدام بشود  سردار قادسیه و ...  ، در آینده سنی های متعصب را علیه شیعیان می شورانند.

 

آیا بهتر نبود مسئولین ما کمی تامل می کردند و موضع خود را بروشنی اعلام نمی کردند تا دچار فتنه امریکایی ها نگردند.

 

هرچند کمی دیر شده اما صدا و سیما و مسئولین محترم کمی محتاتانه بر روی این مسئله موضع بگیرند و تحلیل های مختلفی روی آن انجام دهند و به گوش جهانیان برسانند. و دولتمردان دیگر کشورها را از موضع خود آگاه سازند.

 

خداوند شر امریکا و انگلیس را به خودشان باز گرداند.

انشا الله



شاهد ::: پنج شنبه 85/8/18::: ساعت 12:1 عصر


فعالیت دراویش تو شهر ما بیداد  می کنه ، دراویشی که تحت حمایت مستقیم دولت انگلیس تونستن مال و منال خوبی رو به جیب بزنن و سردمدارانشون تو خارج از کشور نشستن و با استفاده از عنواین دهن پرکن و عامه پسمدی مثل ساختن مدرسه و بیمارستان سازی ، سعی در جلب افکار عمومی مردم این شهر شهیدپرور دارن.

البته مردم ما اونقدر بینش باز سیاسی دارن که گول این حرفها رو نخورن ، ولی هر کسی حق داره از خودش بپرسه یه شهری که طبق گفته امام خمینی(ره) دین خودش رو به اسلام ادا کرده ، اونقدر حق نداره که چند تا مدرسه و بیمارستان و مکان تفریحی توش ساخته بشه که مجبور باشه واسه تحصیل بچه هاش از پول نامشروع همچین آدمایی استفاده کنه؟!

پس پول بیت المال کجا خرج میشه که به ما نمی رسه؟؟؟؟؟؟؟

تازه غصه چندین برابر میشه وقتی مسئولین شهری خواسته و ناخواسته همراه این مهمونای ناخونده باشن و اعتراض های بچه بسیجی ها و بزرگای شهر و نامه نگاریهاشون و حتی حکم صریح آیت ا... شاهرودی مبنی بر تخریب خانقاهشون از جانب مسئولین شهری به خصوص شورای شهر با بی توجهی مواجه بشه...

انقدر برای اعلام انزجار از دراویش و فعالیت های ضداخلاقی و ضداسلامیشون راهپیمایی و تجمع و گردهمایی برگزار کردیم که دیگه خودمون خسته شدیم ، اما از رسیدگی خبری نیست که نیست...

تازه چندتا از جوونا رو هم به جرم برهم زدن نظم بازداشت کردن!!!!!!!!!!!!

چند روز پیش دیدم جلوی ساختمان بسیار زیبا و مجلل!!! خانقاه که تو بهترین نقطه شهر و در واقع تو پیشانی شهر ساخته شده ( البته تحت عنوان حسینیه! اونهم تو شهر هزار مسجد!!!!!!!!!!!!!) دارن یه کیوسک نیروی انتضامی احداث میکنن. برای چی ؟ خدا می دونه !

اما من به عنوان یه شهروند وقتی از اونجا رد شدم اولین فکری که کردم این بود که ، کیوسک رو برای حفاظت خانقاه و جلوگیری از اقدام عملی جوونهای شهر برای تخریب اون ، زدن.

حالا اگه هدف دیگری درکاره ، بهتره نیروی انتضامی اطلاع رسانی کنه و مردم رو قانع کنه تا یکی دیگه مثل من همچین فکر بدی رو نکنه!

آخه من یکی که احترام خاصی واسه نیروی انتضامی کشورم قائلم و خداییش اصلا دوست ندارم که این برداشت من از کارشون درست باشه. ان شاءالله که اشتباه کردم... 



شاهد ::: دوشنبه 85/8/15::: ساعت 8:8 عصر


دیروز دربی پایتخت برگزار شد. پرسپولیس برد. بعد از مدتها!

طبق عادت باید از خوشحالی بال درمیاوردم و به تمام دوستای استقلالیم sms تسلیت می فرستادم. ولی حسش نبود.

دیگه این چیزا واسم عادی شده. یه دوست رهگذر تو پست قبلی گفت که وبلاگم هم عادی شده. دنیا همش عادیه.اومدن ، رفتن ، منتظر بودن، دلشکوندن... . تنها یه چیز می تونه این روال عادی رو به هم بزنه. اون هم تویی!

 

تویی که چشم امید ما به قدمهای پاکته . تویی که می دونم میای اما کی نمی دونم...

از عدالت می خوام بگم، اما انتهای عدالت یعنی اومدن تو!

از دوستی می خوام بگم، اما انتهای دوستی یعنی اومدن تو!

از پاکی خون شهدا می خوام بگم، اما انتهای پاکی و هدف خون شهید یعنی اومدن تو!

از ...

پس فقط می تونم بگم:

آقا تو رو خدا بیا!

 

و دلم میگه که حالا حالاها نمی یاد....

 



شاهد ::: یکشنبه 85/8/14::: ساعت 12:33 صبح


امشب تنهاییم را با تو تقسیم می‏کنم.

شاید بگویی تقسیم تنهایی دیگر چه صیغه‏ای ست؟ یا من هستم یا نیستم. اگر هستم تنهایی کجاست و اگر نیستم تقسیم کدام؟

ولی باور کن می ‏خواهم تنهاییم را با تو تقسیم کنم. تنهاییم با تو کامل شد. تو انتهای تنهایی منی!

با تو بودن را تجربه کردم و با تو نبودن را هم. با تو نبودن تنهایی بود و با تو بودن نیز هم. شاید اصلا تو را نمی‏شناسم. اما حس غریبی با تو پیوندم می‏دهد.

تنهایی و پیوند! من گیج‏ترین فرد زمینم!

با تو بودن را می‏خواستم و اینک بی‏تو بودن فهماندم که با تو بودن هم تنهایی من بود چونان که اکنون نیز تنهایم بی تو!

بی تو بودن غربتم را آشکارم کرد: دنیا محل تنهاییست.

با تو بودن را دوست می‏داشتم و ابدی می‏انگاشتم و اکنون ....

اکنون بی تو بودن را دوست نمی دارم و ابدی می‏انگارم و می‏دانم که باز هم در اشتباهم....

 پس باور کن که تنهایم، چه با تو ، چه بی تو!



شاهد ::: شنبه 85/8/13::: ساعت 2:2 صبح

<   <<   56   57   58   59   60      >

>> بازدیدهای وبلاگ <<
بازدید امروز: 62
بازدید دیروز: 147
کل بازدید :782290
 
 > >>اوقات شرعی <<
 
>> درباره خودم<<
مدیر وبلاگ : شاهد[596]
نویسندگان وبلاگ :
اون یکی شاهد (@)[14]


« زبانی دارم که مانند تیغ زهراگین است. با همین زبان از عظمت ملت خود که دارای مکارم بسیار است دفاع می کنم.»
 
 
 
>>لینک دوستان<<
فصل انتظار
لحظه های آبی
پیاده تا عرش
کلبه
بندیر
جبهه وبلاگی غدیر
جامانده
اس ام اس های مثبت
سلمان علی ع
یادداشت های شخصی محسن مقدس زاده
مهربان
سامع سوم
نی نی شاهد
گل آفتابگردون
پا توی کفش شهدا
دریای دل
میم.صاد
سیمرغ
دفاع مقدس
به وبلاگ بر بچون دزفیل(دزفول) خوش اومهِ
یک نفس عمیــــــــــق
طوبای محبت
مهربانی
خاکریز ولایت
هیئت فاطمیون شهرضا
یک جرعه آسمان
عشق نامه
تربت دل
غزه در فلسطین
آنتی التقاط
نگاهم برای تو
حاج آقا مسئلةٌ
حقیقت بهائیت
از این دست
خواهر خورشید
دیسون
نیروی امنیتی
پـــــــــلاک
دکتر علیرضا مخبردزفولی
ناصیران
منم سلام
هنر آشپزی
تمهید سبز
کِلکِ بی کلک
خاک
خاکریز مقاومت دزفول
رحمت خدا
ارمینه
تا اقیانوس(میثم خالدیان)
یاد شهدای اندیمشک
اهدنا الصراط المستقیم
شاعرانه(عبدالرحیم سعیدی راد)
از 57
موجی
ملامحمد علی جولای دزفولی
بانک اشعارعاشورایی(سعیدی راد)
حروف سیاسی
وسعت دل
بُنگروز(پرموز)
ناگهان ترین
سبوحا- حاج اقا جلیلی
کیستی ما(یامین پور)
خورشید عالم تاب
یادداشتهای یک خبر نگار
سراب طنز
مرکز عاشورا دزفول
چوب خدا
راه 57
پایگاه وبلاگ نویسان ارزشی
مسجد حضرت ابوالفضل(ع) اهواز
بچه های مسجد نجفیه دزفول
فاتحان دز
حسین سنگری
الف دزفول
التیام ( شعرهای مستعان)
گروه فعالان مجازی نخیل
بسیجیان پایگاه شهید سیادت
یاد شهیدان و رزمندگان اندیمشک
لبیک یا امام
شهید روح ا...سوزنگر
یک طلبه
پاورقی
خاطراتی شیرین از یک زندگی مشترک
باشگاه خبرنگاران-ویژه نامه شهادت حضرا زهرا(س)
عطار نــــــــــــامه
زن،بصیرت،عفاف و حجاب
نرمافزار مدیریت اطلاعات شهدا(ایثار)
کلیـــــد
میثاق(مسجدامام حسن عسکری دزفول)
خاطرات شهدا
 
 
>>لوگوی دوستان<<
 
 
>>موسیقی وبلاگ<<
 
>>اشتراک در خبرنامه<<
 
 
>>طراح قالب<<